علم راهی بسوی آفریدگار جهان
نویسنده:
محمدعلی کوشش
امتیاز دهید
.
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
آپلود شده توسط:
mohammadali123
1389/09/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی علم راهی بسوی آفریدگار جهان
مغز و جمجمه انسان بیش از سه برابر جمجمه و مغز شامپانزه می باشد؟ تکامل گراها چگونه می خواهند بزرگ شدن مغز را توجیه کنند؟!
lhttp://www.whyevolution.com/bsize.jpe
A major difference between human and chimpanzee skulls is the size of the braincase. The average human brain is about three times the size of the average chimpanzee brain. This can be seen by looking at the back of the skull; human skulls have a rounded braincase that is much larger than that of a chimpanzee, to house their much larger brains. Chimpanzee skulls also have a noticeable ridge across the braincase where the neck muscles attach.
اما چه چیزی باعث این افزایش شده است؟ تکامل گراها می گویند که استفاده از مغز باعث افزایش حجم جمجمه و مغز شده است. یعنی همان داستان استفاده از یک عضو و بزرگ تر شدن آن و در نتیجه به ارث رسیدن آن به فرزندان.... یعنی با استفاده بیشتر از مغز ، جمجمه و مغز در حد میکرون بزرگ تر شده است و این به فرزندان منتقل شده است و در طی میلیون ها سال مغز انسان سه برابر مغز شامپانزه و نیای مشترکش شده است...
من برای رد این نظریه مثال : تپش قلب را می زنم. قلب انسان حتی قبل از تولد نیز تپش خود را شروع می کند و در هر دقیقه به طور متوسط هفتاد بار می زند. اگر قرار باشد که استفاده از یک عضو باعث افزایش ابعاد آن عضو شود و این افزایش به فرزندان منتقل شود لذا انتظار می رود که قلب به علت این همه فعالتی که دارد، بزرگ و بزرگ تر شود . آیا این مکانیزم منطقی می باشد؟ آیا یک ورزشکار که با ورزش کردن قلبش قوی تر و بزرگ تر شده است الزاما فرزندش نیز از قلب بزرگ تری برخوردار است؟ طبیعتا با این منطق ، قلب به علت مورد استفاده بودن و فعالیت مداوم آن (حتی در هنگام خواب و قبل از تولد) می بایست به طور مداوم در نسل های مختلف در حال بزرگتر شدن باشد. آیا با این منطق می توان انتظار یک هماهنگی بین اعضای بدن را داشت و یا این هماهنگی با این قانون غیر منطقی، به مرور زمان از بین خواهد رفت؟! از طرف دیگر، قلب محدودیت خاصی برای بزرگ تر شدن ندارد و این در حالی است که مغر در درون جمجمه ای قرار دارد که می بایست آن را همراه با خود بزرگ کند ... یعنی جنس صعیفی همچون مغز باید باعث افزایش ابعاد جمجمه ای شود که بسیار سخت می باشد.
همانطور که قبلا گفته شد اگر امکان با ارث رسیدن صفات اکتسابی بود طبیعتا با آن همه فشاری که به قوس کف پای انسان وارد می شود اگر این قوس تنها به میزان یک میکرون(مقدار بسیار بسیار ناچیز) کم می شد و این به فرزندان منتقل می شود... طبیعتا در طی 5.4 میلیون سال ، می بایست این قوسی از بین می رفت!... چگونه است که این قوسی از بین نمی رود اما جمجمه همچون یک بادکنک بزرگ می شود و به ابعادی در حدود سه برابر ابعاد شامپانزه می رسد؟! آیا جنس ضعیفی چون مغز می تواند جنس سختی همچون جمجمه را بزرگ کند ولی در طی همین فاصله زمانی، آن همه فشاری که به پای انسان وارد می شود نمی تواند که قوسی کف پای انسان را از بین ببرد؟!
به زودی اشکالات بیشتری از نظریه تکامل داروینی را بیان خواهم کرد.
هواپیما یک دستگاه پیچیده است که نشان دهنده وجود طراحی هوشمند است. پرندگان هم بر اساس طرحی هوشمند می توانند پرواز کنند نه تصادف و شانس و گذر زمان میلیاردی!!!
The evolution of feathers: a major problem for Darwinism
Evolution-promoters seem not to understand how flight works, and how it needs so many things arranged in the right order. For example, the Skeptic-dominated Australian Museum claimed that some dinosaurs evolved a certain bone that ‘also allowed them to move their hands in a broad fan-shaped motion and to snap their long arms and grasping fingers forward to grab fleeing prey. This powerful, flapping motion has today become an important part of the flight stroke in modern birds.’3
However, this would be just the wrong sort of motion for flight. A flap in the forward direction would have the effect of pushing the bird backwards, according to Newton’s 3rd Law (every action produces an equal and opposite reaction). In a bird’s flap for powered flight, the primary flight feathers are angled in such a way that they force air backwards so the bird is propelled forwards. And the wings have an aerofoil shape like an airplane’s wings, angled to deflect air downwards. This produces lift, again by the reaction.4
The origin of birds has always been a major problem for Darwinism, and even today little agreement about the evolution of birds exists. One of the most difficult issues related to bird evolution is the evolution of feathers. Feathers are complex, designed structures required for flight, and are today found only on birds. A literature review on the evolution of bird feathers showed that even though feathers are found back as far as the Cretaceous, including many well-preserved samples in amber, the fossil record reveals a complete absence of evidence for feather evolution. The implications of this major difficulty for Darwinism are discussed.
since we know that the jet fighter has been intelligently designed, then why not the swift as well
Many evolutionists propose that dinosaurs turned into birds. Supposedly, some dinosaurs began flapping their arms and developed feathers. Eventually, powered flight evolved. However, this would require many coordinated mutations to produce the masses of new information required. And dino-bird intermediates exist only as imaginary models (above)—not as fossils
http://creation.com/the-evolution-of-feathers-a-major-problem-for-darwinism
http://creation.com/bird-evolution-discontinuities-and-reversals
http://creation.com/fancy-flying-from-advanced-aeronautics#endRef4
.اما یک نظر دیگر من این است که ما در جهان کل زندگی می کنیم.که در هر چیزی که ماهیتی جسمی دارد و قابل دید است فیزیک و دیگر چیز های که قابل دید ما باشد ترانس فیزیک یا ما وراطبیعه است . ای اهل کتاب منظورم مسیحی و یهودی نیست. کتاب دوستان متافیزیک را با ترانس فیزیک اشتباه نگیرید اما منیجر اینجا اشتباه گرفته است که متافیزیک ماوراطبیعه نیست.
1 من دوست تو نیستم
2 این نوشته بی سر و ته نامش "علم راهی بسوی آفریدگار جهان" نیست نام درستش "جهل و نادانی و خرافات دالانی به سوی ا.لـxxx" است
3 تو نمی تونی به کسی دستور بدی که چه کار کنه...!!!!!!!
4 ...
بنده جان پاسخ های حوزوی و کلیسایی نه..........پاسخ های علمی و منطقی
تشبیه رو به توهین تعبیر نکن،هیچ توهینی رو در هیچ جا نکردم،مظلوم نماییی کافیه
اولا-کسی که بحثهای تموم شده رو با مغلطه و پراکنده گویی ازسر گرفت شما بودید
دوما-شما به بحثی وارد شدید که نتیجه آن از قبل برایت ثبت و تایید شده بود و به درد کسای می خورد که از قبل همفکرت بودند و منطق و دلیلای ما هر اندازه که درست و خردمندانه هم باشه خارج از قلعه باورها و دنیاییه که واسه خودت ساختی/پس چه جای بحثه/و یا به نقل از شما وآخرالدعوانا و الحمدالله رب العالمین
دوست عزیز بهتر است در زیر هر کتابی متناسب با مطالب آن کتاب بحث کنیم. در زیر این کتاب تنها در مورد اعجاز های قرانی بحث می کنیم. لذا از شما و سایر دوستان می خواهم اگر تناقض یا شبهه قرانی دارند در زیر کتاب های قرآنی مطرح بفرمایند.
البته هرکس می تواند در زیر هر کتابی هر نظری را بدهد اما این کار باعث می شود که فاصله بین کامنت ها زیاد شده و دوستانی که مباحث را پی گیری می کنند با مشکل روبر شوند.
شما دوست عزیز هر از چند گاهی تشریف می آورید و توهین می کنید اما شما و سایر دوستانتان باید بدانید که با توهین نمی توان یک اندیشه را پاسخ داد و پاسخ یک اندیشه تنها اندیشه می باشد. هرچند در کامنت های قبلی خود گفته بودید که کامنت دادن و ادامه بحث به معنی بی شعوری است اما از شما می خواهم اگر اندیشه و یا پاسخی مناسب داشتید بیان کنید . وگرنه با توهین به جایی نمی رسید و اینجا مکانی برای تقابل اندیشه هاست.
دوست عزیز بنده در کامنت های قبلی به این سوال پاسخ دادم.... اگر با دقت به کامنت های قبلی مراجعه کنید به راحتی قابل مشاهده است.
نخستین سخنی که به اسلام گرایان درباره قرآن زده میشود : "تو نمی توانی قرآن را بفهمی قرآن نیازمند تفسیر است" در صورتی که محمد از قول الله در قرآن گفته:
وَلَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ
ما قرآن را برای پندآموزی آسان کردیم پس آیا پندگیرنده ای هست
در قرآن مردم عادی مورد خطاب قرار گرفته شده اند تا در آیات الله بیندیشند نه مفسرون
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِینَ لَا یعْقِلُونَ
بدترین جنبندگان نزد الله، افراد کر و لالی هستند که نمی اندیشند
در قرآن گفته شده (یا ایهاالناس) (یاایهاالمومنون) (یاایهاالذین آمنوا) و هیچگاه نگفته (یاایهاالمفسرون) (یاایهاالمومنون)(یاایهاالمراجع تقلید)
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیبَینَ لَهُمْ فَیضِلُّ اللَّهُ مَنْ یشَاءُ وَیهْدِی مَنْ یشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ
ما هیچ پیامبری را، جز به زبان قومش، نفرستادیم؛ تا برای آنها آشکار سازد؛ پس الله هر کس را بخواهد گمراه میکند!! و هر کس را بخواهد هدایت میکند!! و او توانا و حکیم است
پس محمد پیامبر عرب ها هست نه ما ایرانیان
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِی بَینَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا یظْلَمُونَ
برای هر امتی، رسولی است؛ هنگامی که رسولشان به سوی آنان بیاید، بعدالت در میان آنها داوری میشود؛ و ستمی به آنها نخواهد شد!
مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ یتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا یرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا یصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یطَئُونَ مَوْطِئًا یغِیظُ الْكُفَّارَ وَلَا ینَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا یضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ
سزاوار نیست که اهل مدینه، و بادیهنشینانی که اطراف آنها هستند، از رسول خدا تخلف جویند؛ و برای حفظ جان خویش، از جان او چشم بپوشند! این بخاطر آن است که هیچ تشنگی و خستگی، و گرسنگی در راه خدا به آنها نمیرسد و هیچ گامی که موجب خشم کافران میشود برنمیدارند، و ضربهای از دشمن نمیخورند، مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحی برای آنها نوشته میشود؛ زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمیکند!
إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
ما قرآن را عربی قرار دادیم تا باشد بیندیشید
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ«2»
ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم، شاید شما درک کنید
در این آیات آمده قرآن را عربی قراردادیم یا نازل کردیم تا در آن بیندیشید پس کسی که عرب نیست نباید در آن بیندیشد و نمی تواند در آن بیندیشد چون عربی بلد نیست و وقتی تاکید بر عربی بودنش است یعنی برای قومی که زبانش عربی است تا به راحتی در آن بیندیشند .....!!!!!!
هرچند قبلا بحث ها تموم شده زیر هردوتا کتابت،جواب این دوستمون ctr2006 رو هم نداری که چندبار تکرارش کرد اما اوناییکه میشه باهاش گلبازی کرد رو میدی/دست بردار اخوی[/b
لطفا مهمترین تناقض علمی را از دیدگاه خودتان در زیر کتاب:" قرآن کلام آفریدگار است " بفرمائید.
شما می توانید با خواندن کامنت های قبلی ، تعدادی از این دلایل منطقی را بخوانید.... البته شما بگوئید اگر چه چیزی کشف شود تکامل رد خواهد شد؟
نام کتابی که در زیر آن بحث می کنیم. " علم راهی بسوی آفریدگار جهان" می باشد. و این با سخن شما مغایرت دارد... گویا شما گمان می کنید که بی سواد ها خداباورند و با سواد ها بی خدا هستند.... اصلا اینگونه نیست... من خودم افراد بیسواد و کم سوادی را می شناسم که بی خدا هستند و البته دانشمندان بزرگی را هم می شناسم که خدا باور هستند....مگر شما گمان می کنید که بی خدایان در زمان گذشته که مردم سوادی نداشتند نبوده اند؟: نوح خودش را گشت و می گویند تنها هشت نفر یا هشتاد نفر به او ایمان آوردند و تاریخ پیامبران پر است از این چیزها... البته بنده در کامنتی گفته بودم که خدا را در دانسته های خود ببینیم و نه در ندانسته های خود تا با افزایش علممان خداباورتر شویم... طبیعتا آشنایی با مکانیزم انعقاد خود می تواند انسان را به سوی خدا رهنمون کند که چنین مکانیزمی را قرار داده است تا با یک زخم کوچک تمام خون از بدنمان نرود و نمیریم.اما عده ای می گویند همه اینها حاصل تصادف و شانس است و ماده فاقد هوش و درک چنین کرده است.... یعنی خورشید(انرژی- صورت دیگر ماده) بر زمین (ماده) تابیده و در گذر زمان میلیاردی انسان هوشمند بوجود آمده است.... یعنی به نوعی انسان از زمین همچون گیاه سبز شده است!
داروین به اشتباه فکر میکرد که ویژگیهای به ارث رسیدنی محصولی از استفاده یا عدم استفاده بوده، و اینکه ویژگیهایی که توسط یک سیستم حیاتی در طول حیاتش کسب میشود به فرزندانش منتقل میشود. داروین به دنبال مثالهایی مانند پرندگانی که از روی زمین تغذیه میکنند پاهای قوی تری به خاطر تمرین بدست میآورند، و بالهای ضعیف تری به دلیل پرواز نکردن بدست میآورند تا آنجا که بطور مثال شتر مرغ اصلاً پرواز نمیتوانست بکند، بود. این اشتباه «به ارث رسیدن ویژگیهای کسب شده» خوانده میشود و بخشی از نظریه قلب ماهیت گونهها بود که در سال ۱۱۱۸ هجری شمسی توسط ژان لامارک ارائه شد. در اواخر قرن۱۹ میلادی این نظریه به لامارکیسم شهرت یافته بود بیان میکرد که ویژگیهای کسب شده توسط یک سیستم حیاتی در طول حیاتش قابل به ارث رسیدن هستند. داروین پیشنهاداتی غیر موفق ارایه داد که سعی در توضیح نحوه عملکرد نظریه لامارکیسم داشت . در سال ۱۲۵۹ هجری شمسی، آزمایشهای آگوست ویسمن نشان داد که تغیراتی که در یک شخص به دلیل استفاده یا عدم استفاده به وجود میآیند نمیتوانند به ارث برسند. این باعث شد که نظریه لامارکیسم طرفدارانش را به تدریج از دست بدهد.
نظریه لامارک بیان می کند موجودات زنده از هر عضوی که بیشتر استفاده می کنند ان عضو قویتر میشود و رفته رفته تخصص یافته تر میشود و از هر عضوی که کمتر استفاده شود یا استفاده نشود ان عصو ضعیف شده یا در طول زمان از بدن ان موجود حذف میگرددبهطور مثال یک بوکسور که از دستهای خود زیاد استفاده می کند دستان قویتر و درشتتری نسبت به دیگران داردیا پاهای فوتبالیستها قویتر است یا بسگتبالیستها قد بلندی دارند به نظر لامارک چون از این اندامها بیشتر استفاده میکنند ان اندام قویتر شده است لاماک مثال میزند که قد زرافه ها اول به بلندی قد زرافه های کنونی نبوده است یعنی به مرور زمان بر اثر بالا کشیدن بدن برای خوردن برگ های بالای درختان نسل به نسل بر قد زرافه افزوده شده است یا مارها نیز مانند موجودات شبیه به خود پا داشته اند اما هیچگاه مار برای حرکت از پاها استفاده نکرد و پا از بدن مارها حذ ف شد.
قسمت دوم نظریه لامارک می گوید این صفت اکتسابی قابل انتقا ل به نسل بعد است. بهتر است برای یادگیری این بخش ابتدا چند واژه را توضیح بدهم .صفات یا اکتسابی هستند یا ارثی صفات اکتسابی را در اثر گذر زمان خودمان کسب میکنیم اما صفات ارثی از پدر یا مادر به ما به ارث میرسند مانند رنگ پوست وچشم .
لامارک بر این عقیده بود که صفات اکتسابی میتوانند به نسل های بعدی منتقل شوند یعنی اگر زرافه ای در طول عمرش 3 سانتیمتر بر طول قدش(افزایش قد نسبت به والدین خود در سن مساوی) اضافه شود در موقع به دنیا امدن فرزند ش قد فرزند 3 سانتیمتر نسبت به روز اول تولد خودش بلند تر خواهد بود.و این افزایش قد در نسل های بعدی نیز صورت می گیرد و قد زرافه طی سالیان درازی به این حد میرسد.
حال این سوال پیش می اید که ایا میتوان پذیرفت چون پدر شخصی والیبالیست است و قد بلندی دارد حتما قد فرزندش بلندتر از او باشد ؟امروزه نظریه لامارک بدلیل همین ضعف رد شده است .البته دانشمند دیگری بنام ویسمن این کار را انجام داد او با ازمایشهای خود بر روی چند نسل موش متوجه شد صفات اکتسابی هیچگاه قابل انتقال به نسل بعدی نیستند
البته بنده این نظریه را با مثال: قوس کف پای انسان، رد کردم. انسان ها بر اساس نظر تکامل گراها: 5.4 میلیون سال است که بر روی پا های خود راه می روند. با این همه فشاری که بر پای انسان در طول زندگی اعمال می شود طبیعتا حتی اگر یک میکرون این قوسی کم شود و این به فرزندان منتقل شود لذا در طی زمان 5.4میلیون سال انتظار می رود که این قوسی به طور کامل از بین برود. اما چرا چنین نیست؟