خلاصه کتاب مثل یک میلیونر بازنشسته شو
امتیاز دهید
بدون ترفند، شانس یا ارث خانوادگی
خلاصه کتاب «مثل یک میلیونر بازنشسته شو» (Quit Like a Millionaire) شامل مطالب کلی کتاب «کریستی شن» (Kristy Shen) و «برایس لئونگ» (Bryce Leung)، دو نویسنده و فعال حوزه مالی با ملیت کانادایی است که نخستین بار در سال ۲۰۱۹ منتشر شد. این کتاب بر پایه تجربه واقعی نویسندگان در مسیر استقلال مالی و ترک شغل ثابت در سنین جوانی نوشته شده و به یکی از آثار الهامبخش جنبش «بازنشستگی زودهنگام» تبدیل شده است.
«مثل یک میلیونر بازنشسته شو» داستان زوجی را روایت میکند که بدون درآمدهای نجومی یا ارث خانوادگی، توانستند با برنامهریزی دقیق، سرمایهگذاری هوشمندانه و کنترل سبک زندگی، به آزادی مالی برسند و بازار کار سنتی را پشت سر بگذارند. کتاب با زبانی صریح و کاربردی توضیح میدهد چگونه میتوان بدهیها را مدیریت کرد، پسانداز را به حداکثر رساند، ریسکهای سرمایهگذاری را شناخت و در عین حال از زندگی لذت برد.
بخشی از کتاب مثل یک میلیونر بازنشسته شو:
«یکی از دوستداشتنیترین خاطرات کودکیام این است که با دوستانم در تودهای از زبالههای پزشکی در روستایی در چین کندوکاو میکردیم. وقتی میان انبوه دستکشهای لاتکس، لباسهای بیمارستانی کثیف و سرنگهای مصرفشده میگشتیم، صدایی ضعیف در پسِ ذهن پنجسالهام میگفت شاید این کار ایده خوبی نباشد. اما آن صدا زیر صدایی بسیار بلندتر و امیدوارتر گم میشد که میپرسید: «امروز چه گنجهایی پیدا میکنم؟» حالا بد برداشت نکنید. من داخل آن توده زباله زندگی نمیکردم؛ ترول هم نبودم. اما از این کار لذت میبردم، چون برخلاف یک فروشگاه واقعی، اگر چیزی را میخواستم، واقعا میتوانستم آن را به دست بیاورم. وگرنه تجربه معمول من اینطور بود: «مامان»، میگفتم، در حالی که صورتم را به شیشه ویترین چسبانده بودم، «میدانم فقیر هستیم و پول نداریم. اما یک روز، وقتی بزرگ شدم و خودم پول درآوردم، میشود آن عروسک را داشته باشم؟» و به شکلی ناامیدکننده، پاسخ همچنان «نه» بود.
برای همین بود که آن روز من و دوستانم پشت بیمارستان پرسه میزدیم. با خودم فکر کردم اگر نمیتوانم اسباببازی بخرم، شاید بتوانم یکی بسازم. و باورش بکنید یا نه، در میان آن همه دورریز، مقدار بهظاهر بیپایانی کشِ لاستیکی پیدا کردم. حلقهها را به هم گره زدیم و از آنها زنجیری ساختیم و بعد زنجیر را به طنابِ بازیِ طناببازیِ چینی تبدیل کردیم. بهترین بخشش این بود که هر بار طنابمان پاره میشد، میتوانستم فقط با عوض کردن یک کشِ معیوب، آن را تعمیر کنم.
امروز چنین چیزی بهانهای میشد برای ورود خدمات حمایت از کودکان، اما آن زمان، زندگی همین بود. ما فقیرِ فقیر بودیم. و وقتی فقیرِ فقیر هستی، انتخابت بین باربی و «مای لیتل پونی» نیست. انتخابت بین غذا، گرما و دارو است؛ به همین ترتیب. اسباببازیها اصلا جایی در این تصویر نداشتند.»
خلاصه کتاب «مثل یک میلیونر بازنشسته شو» (Quit Like a Millionaire) شامل مطالب کلی کتاب «کریستی شن» (Kristy Shen) و «برایس لئونگ» (Bryce Leung)، دو نویسنده و فعال حوزه مالی با ملیت کانادایی است که نخستین بار در سال ۲۰۱۹ منتشر شد. این کتاب بر پایه تجربه واقعی نویسندگان در مسیر استقلال مالی و ترک شغل ثابت در سنین جوانی نوشته شده و به یکی از آثار الهامبخش جنبش «بازنشستگی زودهنگام» تبدیل شده است.
«مثل یک میلیونر بازنشسته شو» داستان زوجی را روایت میکند که بدون درآمدهای نجومی یا ارث خانوادگی، توانستند با برنامهریزی دقیق، سرمایهگذاری هوشمندانه و کنترل سبک زندگی، به آزادی مالی برسند و بازار کار سنتی را پشت سر بگذارند. کتاب با زبانی صریح و کاربردی توضیح میدهد چگونه میتوان بدهیها را مدیریت کرد، پسانداز را به حداکثر رساند، ریسکهای سرمایهگذاری را شناخت و در عین حال از زندگی لذت برد.
بخشی از کتاب مثل یک میلیونر بازنشسته شو:
«یکی از دوستداشتنیترین خاطرات کودکیام این است که با دوستانم در تودهای از زبالههای پزشکی در روستایی در چین کندوکاو میکردیم. وقتی میان انبوه دستکشهای لاتکس، لباسهای بیمارستانی کثیف و سرنگهای مصرفشده میگشتیم، صدایی ضعیف در پسِ ذهن پنجسالهام میگفت شاید این کار ایده خوبی نباشد. اما آن صدا زیر صدایی بسیار بلندتر و امیدوارتر گم میشد که میپرسید: «امروز چه گنجهایی پیدا میکنم؟» حالا بد برداشت نکنید. من داخل آن توده زباله زندگی نمیکردم؛ ترول هم نبودم. اما از این کار لذت میبردم، چون برخلاف یک فروشگاه واقعی، اگر چیزی را میخواستم، واقعا میتوانستم آن را به دست بیاورم. وگرنه تجربه معمول من اینطور بود: «مامان»، میگفتم، در حالی که صورتم را به شیشه ویترین چسبانده بودم، «میدانم فقیر هستیم و پول نداریم. اما یک روز، وقتی بزرگ شدم و خودم پول درآوردم، میشود آن عروسک را داشته باشم؟» و به شکلی ناامیدکننده، پاسخ همچنان «نه» بود.
برای همین بود که آن روز من و دوستانم پشت بیمارستان پرسه میزدیم. با خودم فکر کردم اگر نمیتوانم اسباببازی بخرم، شاید بتوانم یکی بسازم. و باورش بکنید یا نه، در میان آن همه دورریز، مقدار بهظاهر بیپایانی کشِ لاستیکی پیدا کردم. حلقهها را به هم گره زدیم و از آنها زنجیری ساختیم و بعد زنجیر را به طنابِ بازیِ طناببازیِ چینی تبدیل کردیم. بهترین بخشش این بود که هر بار طنابمان پاره میشد، میتوانستم فقط با عوض کردن یک کشِ معیوب، آن را تعمیر کنم.
امروز چنین چیزی بهانهای میشد برای ورود خدمات حمایت از کودکان، اما آن زمان، زندگی همین بود. ما فقیرِ فقیر بودیم. و وقتی فقیرِ فقیر هستی، انتخابت بین باربی و «مای لیتل پونی» نیست. انتخابت بین غذا، گرما و دارو است؛ به همین ترتیب. اسباببازیها اصلا جایی در این تصویر نداشتند.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1404/10/08
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب مثل یک میلیونر بازنشسته شو