خلاصه کتاب پذیرش ریشه ای
نویسنده:
تارا براخ
امتیاز دهید
در آغوش گرفتن زندگی با قلب یک بودا
خلاصه کتاب «پذیرش ریشهای» (Radical Acceptance) شامل رئوس مطالب کتاب «تارا براخ» (Tara Brach)، روانشناس بالینی و آموزگار مدیتیشن آمریکایی است که نخستینبار در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و به یکی از آثار ماندگار در حوزه خودشناسی، ذهنآگاهی و شفای عاطفی تبدیل شد.
تارا براخ در این کتاب به ریشه یکی از عمیقترین رنجهای انسان میپردازد: احساس «کافی نبودن». او نشان میدهد چگونه زندگی در چرخه قضاوت، شرم و مقاومت در برابر تجربههای درونی، ما را از آرامش و ارتباط واقعی با خودمان دور میکند. «پذیرش ریشهای» مفهومی است که براک برای شکستن این چرخه معرفی میکند؛ رویکردی که ترکیبی از ذهنآگاهی بودایی و روانشناسی غربی است. کتاب به ما میآموزد چگونه بدون انکار درد یا تلاش برای تغییر فوری آن، با مهربانی و حضور کامل به تجربههای درونی خود—از ترس و خشم گرفته تا اندوه و اضطراب—جا بدهیم.
بخشی از کتاب پذیرش ریشهای:
«سالهاست خوابی تکرارشونده میبینم که در آن در تقلایی بیحاصل گرفتارم تا به جایی برسم. گاهی از تپهای بالا میدوم؛ گاهی از روی تختهسنگها بالا میروم یا خلاف جریان آب شنا میکنم. اغلب یکی از عزیزانم در خطر است یا قرار است اتفاق بدی بیفتد. ذهنم با شتاب و اضطراب کار میکند، اما بدنم سنگین و فرسوده است؛ انگار در شیره غلیظ حرکت میکنم. میدانم باید بتوانم مسئله را حل کنم، اما هرچه تلاش میکنم، به جایی که باید برسم نمیرسم. کاملا تنها و زیر سایه ترس از شکست، در دوراهی خودم گیر افتادهام. انگار هیچچیز دیگری در دنیا وجود ندارد. این خواب، جوهره «خلسه نابسندگی» را بهخوبی نشان میدهد. در خوابهایمان اغلب خودمان را قهرمان نمایشی ازپیشنوشتهشده میبینیم؛ گویی سرنوشتمان این است که به شرایط به شکلی خاص واکنش نشان دهیم. به نظر میرسد از این ناآگاهیم که انتخابها و گزینههایی وجود دارد. وقتی در خلسهایم و در داستانها و ترسهایمان درباره اینکه چگونه ممکن است شکست بخوریم گیر میافتیم، عملا در همان وضعیت قرار داریم.
ما در رویایی بیدار زندگی میکنیم که تجربهمان از زندگی را کاملا تعریف و محدود میکند. بقیه دنیا فقط پسزمینهای است، در حالی که ما تقلا میکنیم به جایی برسیم، آدم بهتری شویم، موفقیتی بهدست آوریم و از اشتباهکردن بگریزیم. مثل خواب، داستانهایمان را حقیقت میپنداریم—واقعیتی قانعکننده—و آنها بیشتر توجه ما را میبلعند. هنگام ناهارخوردن یا رانندگی به خانه پس از کار، وقتی با شریک زندگیمان حرف میزنیم یا شبها برای فرزندانمان کتاب میخوانیم، همچنان نگرانیها و برنامههایمان را در ذهن مرور میکنیم. در ذات این خلسه، این باور نهفته است که هرقدر هم تلاش کنیم، همیشه بهنحوی کم میآوریم. احساس نابسندگی دست در دستِ احساس جدایی از دیگران و از خودِ زندگی پیش میرود. اگر نقص داریم، چطور ممکن است جایی تعلق داشته باشیم؟ این چرخهای معیوب است: هرچه ناکافیتر احساس کنیم، جداافتادهتر و آسیبپذیرتر میشویم. زیر ترس از معیوببودن، ترسی بنیادیتر نهفته است: اینکه انگار چیزی در زندگی اشتباه است، اینکه قرار است اتفاق بدی بیفتد.»
خلاصه کتاب «پذیرش ریشهای» (Radical Acceptance) شامل رئوس مطالب کتاب «تارا براخ» (Tara Brach)، روانشناس بالینی و آموزگار مدیتیشن آمریکایی است که نخستینبار در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و به یکی از آثار ماندگار در حوزه خودشناسی، ذهنآگاهی و شفای عاطفی تبدیل شد.
تارا براخ در این کتاب به ریشه یکی از عمیقترین رنجهای انسان میپردازد: احساس «کافی نبودن». او نشان میدهد چگونه زندگی در چرخه قضاوت، شرم و مقاومت در برابر تجربههای درونی، ما را از آرامش و ارتباط واقعی با خودمان دور میکند. «پذیرش ریشهای» مفهومی است که براک برای شکستن این چرخه معرفی میکند؛ رویکردی که ترکیبی از ذهنآگاهی بودایی و روانشناسی غربی است. کتاب به ما میآموزد چگونه بدون انکار درد یا تلاش برای تغییر فوری آن، با مهربانی و حضور کامل به تجربههای درونی خود—از ترس و خشم گرفته تا اندوه و اضطراب—جا بدهیم.
بخشی از کتاب پذیرش ریشهای:
«سالهاست خوابی تکرارشونده میبینم که در آن در تقلایی بیحاصل گرفتارم تا به جایی برسم. گاهی از تپهای بالا میدوم؛ گاهی از روی تختهسنگها بالا میروم یا خلاف جریان آب شنا میکنم. اغلب یکی از عزیزانم در خطر است یا قرار است اتفاق بدی بیفتد. ذهنم با شتاب و اضطراب کار میکند، اما بدنم سنگین و فرسوده است؛ انگار در شیره غلیظ حرکت میکنم. میدانم باید بتوانم مسئله را حل کنم، اما هرچه تلاش میکنم، به جایی که باید برسم نمیرسم. کاملا تنها و زیر سایه ترس از شکست، در دوراهی خودم گیر افتادهام. انگار هیچچیز دیگری در دنیا وجود ندارد. این خواب، جوهره «خلسه نابسندگی» را بهخوبی نشان میدهد. در خوابهایمان اغلب خودمان را قهرمان نمایشی ازپیشنوشتهشده میبینیم؛ گویی سرنوشتمان این است که به شرایط به شکلی خاص واکنش نشان دهیم. به نظر میرسد از این ناآگاهیم که انتخابها و گزینههایی وجود دارد. وقتی در خلسهایم و در داستانها و ترسهایمان درباره اینکه چگونه ممکن است شکست بخوریم گیر میافتیم، عملا در همان وضعیت قرار داریم.
ما در رویایی بیدار زندگی میکنیم که تجربهمان از زندگی را کاملا تعریف و محدود میکند. بقیه دنیا فقط پسزمینهای است، در حالی که ما تقلا میکنیم به جایی برسیم، آدم بهتری شویم، موفقیتی بهدست آوریم و از اشتباهکردن بگریزیم. مثل خواب، داستانهایمان را حقیقت میپنداریم—واقعیتی قانعکننده—و آنها بیشتر توجه ما را میبلعند. هنگام ناهارخوردن یا رانندگی به خانه پس از کار، وقتی با شریک زندگیمان حرف میزنیم یا شبها برای فرزندانمان کتاب میخوانیم، همچنان نگرانیها و برنامههایمان را در ذهن مرور میکنیم. در ذات این خلسه، این باور نهفته است که هرقدر هم تلاش کنیم، همیشه بهنحوی کم میآوریم. احساس نابسندگی دست در دستِ احساس جدایی از دیگران و از خودِ زندگی پیش میرود. اگر نقص داریم، چطور ممکن است جایی تعلق داشته باشیم؟ این چرخهای معیوب است: هرچه ناکافیتر احساس کنیم، جداافتادهتر و آسیبپذیرتر میشویم. زیر ترس از معیوببودن، ترسی بنیادیتر نهفته است: اینکه انگار چیزی در زندگی اشتباه است، اینکه قرار است اتفاق بدی بیفتد.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1404/10/04
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب پذیرش ریشه ای