بن بست و سجاده مرگ: دو نمایشنامه
نویسنده:
حسین ریحانی
امتیاز دهید
از نمایشنامه بن بست:
پرده اول، صحنه یک:
یکی از روزهای بهاری سال ۱۳۴۹. حیاط خانه همسایه. در گوشه ای از حیاط یک بوته بلند گل سرخ با گلهایی درشت و پررنگ. زری و لیلا کنار حوض مشغول بازی لی لی هستند. حوض مستطیلی شکل است و در کناری از آن یک شیر آب به ارتفاع یک متر دیده می شود. در خانه در دیوار چپ حباط قرار دارد زری سنگ را از خانه ای به خانه دیگر می راند و لیلا بیرون از جدول، همراه او حرکت می کند و بازیش را به دقت زیر نظر دارد. زری دچار خطا می شود.
لیلا: بیا دیدی؟! پات رفت رو خط!
زری: (غرق بازی) ها؟
لیلا: پات اینجا رفت رو خط!
زری: (غرق بازی) کی؟ کجا؟
لیلا: همین الان، اینجا!
زری: صبرکن، صبر کن.
لیلا: آره، صبر کن! همیشه همین کارته!
[سنگ در اثر ضربه پای زری نزدیک است که از خط خارج شود. زری ناگهان می ایستد و پائی را که بالاست به پای دیگر تکیه می دهد.]
زری: چقد غر می زنی، آه! نزدیک بود خراب شه!...
پرده اول، صحنه یک:
یکی از روزهای بهاری سال ۱۳۴۹. حیاط خانه همسایه. در گوشه ای از حیاط یک بوته بلند گل سرخ با گلهایی درشت و پررنگ. زری و لیلا کنار حوض مشغول بازی لی لی هستند. حوض مستطیلی شکل است و در کناری از آن یک شیر آب به ارتفاع یک متر دیده می شود. در خانه در دیوار چپ حباط قرار دارد زری سنگ را از خانه ای به خانه دیگر می راند و لیلا بیرون از جدول، همراه او حرکت می کند و بازیش را به دقت زیر نظر دارد. زری دچار خطا می شود.
لیلا: بیا دیدی؟! پات رفت رو خط!
زری: (غرق بازی) ها؟
لیلا: پات اینجا رفت رو خط!
زری: (غرق بازی) کی؟ کجا؟
لیلا: همین الان، اینجا!
زری: صبرکن، صبر کن.
لیلا: آره، صبر کن! همیشه همین کارته!
[سنگ در اثر ضربه پای زری نزدیک است که از خط خارج شود. زری ناگهان می ایستد و پائی را که بالاست به پای دیگر تکیه می دهد.]
زری: چقد غر می زنی، آه! نزدیک بود خراب شه!...
آپلود شده توسط:
Faryadesokoot
1404/09/26
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بن بست و سجاده مرگ: دو نمایشنامه