فریبکاری بزرگ
امتیاز دهید
چگونه صنعت مشاوره کسبوکارهایمان را تضعیف کرده، دولتهایمان را کودک انگاشته و شیره جان اقتصاد را میمکند؟
غلبه بر چالشهای بزرگ زمانه (از بیماریهای همهگیر گرفته تا بحران آبوهوا) مستلزم جاهطلبی و بیباکی است. تمام سازمانهای نظامهای اقتصادی کنونی ما باید با کمک تجربه و دانش فنی و توسط افرادی دارای مهارتهای مدیریت پروژه هدایت شوند. کسبوکارها، دولتها و سازمانهای جامعه مدنی با کمک این قابلیتها میتوانند در کنار یکدیگر کار کنند تا نیازهای جمعی اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی ما را برآورده سازند.
و بااینحال، این تصویرْ توصیفگرِ جهانی نیست که در آن زندگی میکنیم. بسیاری از دولتها، سرمایهگذاری بر روی ظرفیتها و قابلیتهای خود را متوقف کردهاند و به دلیل ترس از شکست، پذیرای ریسک نیستند. بسیاری از کسبوکارها از مسئولیتِ تغییر شانه خالی کردهاند و بر کسب سودهای کوتاهمدت از طریق راهبردهای آسان و نامولّد متمرکز شدهاند؛ راهبردهایی مانند بازخرید سهام خودشان برای دمیدن در قیمت آن، یا عدم پرداخت سهم منصفانه به کارگران. حکمرانی بد، هم در کسبوکارها و هم در دولت طی نیم قرن گذشته موجب شده که کوتاهمدتگرایی، سرمایهگذاریهای مورد نیازِ پیشرفت را تحتالشعاع قرار دهد. این روندها، سازمانها را از دانش، مهارت و بینش تهی کرده است.
گروهی از بازیگران هستند که بر موج این شکل از سرمایهداری و تهیشدن زیربنای قابلیتها سوار شده و مبالغ هنگفتی را طی این فرایند به جیب زدهاند. این بازیگران کیستند؟ صنعت مشاوره.
شرکتهای مشاوره مانند مکنزی، گروه مشاوره بوستون و بِین و شرکا (که اغلب با نام «سه غول» بنگاههای راهبرد [=استراتژی] شناخته میشوند) و پیدبلیوسی، دیلویت، کیپیامجی و ایوای («چهار غول» حسابداری) توسط دولتها، کسبوکار و سایر سازمانها بهکار گرفته میشوند تا طیف متنوعی از وظایف را از طرف این سازمانها انجام دهند. زمانی که مشاوران توسط کسبوکارها استخدام میشوند، وظایفی که به آنها داده میشود حوزههای مختلفی دارد: گاهی راهبرد شرکت، گاهی مدیریت و اجرای پروژهای خاص و گاهی ظرفیتهای خاص مانند فناوری اطلاعات یا برنامهریزی مالی. دولتها اغلب برای کمک به انجام کارکردهای حیاتی خود با مشاوران قرارداد میبندند: از توسعه راهبردهای سازگار با آبوهوا گرفته تا اجرای برنامههای واکسیناسیون و راهاندازی و بهرهبرداری خدمات رفاهی.
غلبه بر چالشهای بزرگ زمانه (از بیماریهای همهگیر گرفته تا بحران آبوهوا) مستلزم جاهطلبی و بیباکی است. تمام سازمانهای نظامهای اقتصادی کنونی ما باید با کمک تجربه و دانش فنی و توسط افرادی دارای مهارتهای مدیریت پروژه هدایت شوند. کسبوکارها، دولتها و سازمانهای جامعه مدنی با کمک این قابلیتها میتوانند در کنار یکدیگر کار کنند تا نیازهای جمعی اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی ما را برآورده سازند.
و بااینحال، این تصویرْ توصیفگرِ جهانی نیست که در آن زندگی میکنیم. بسیاری از دولتها، سرمایهگذاری بر روی ظرفیتها و قابلیتهای خود را متوقف کردهاند و به دلیل ترس از شکست، پذیرای ریسک نیستند. بسیاری از کسبوکارها از مسئولیتِ تغییر شانه خالی کردهاند و بر کسب سودهای کوتاهمدت از طریق راهبردهای آسان و نامولّد متمرکز شدهاند؛ راهبردهایی مانند بازخرید سهام خودشان برای دمیدن در قیمت آن، یا عدم پرداخت سهم منصفانه به کارگران. حکمرانی بد، هم در کسبوکارها و هم در دولت طی نیم قرن گذشته موجب شده که کوتاهمدتگرایی، سرمایهگذاریهای مورد نیازِ پیشرفت را تحتالشعاع قرار دهد. این روندها، سازمانها را از دانش، مهارت و بینش تهی کرده است.
گروهی از بازیگران هستند که بر موج این شکل از سرمایهداری و تهیشدن زیربنای قابلیتها سوار شده و مبالغ هنگفتی را طی این فرایند به جیب زدهاند. این بازیگران کیستند؟ صنعت مشاوره.
شرکتهای مشاوره مانند مکنزی، گروه مشاوره بوستون و بِین و شرکا (که اغلب با نام «سه غول» بنگاههای راهبرد [=استراتژی] شناخته میشوند) و پیدبلیوسی، دیلویت، کیپیامجی و ایوای («چهار غول» حسابداری) توسط دولتها، کسبوکار و سایر سازمانها بهکار گرفته میشوند تا طیف متنوعی از وظایف را از طرف این سازمانها انجام دهند. زمانی که مشاوران توسط کسبوکارها استخدام میشوند، وظایفی که به آنها داده میشود حوزههای مختلفی دارد: گاهی راهبرد شرکت، گاهی مدیریت و اجرای پروژهای خاص و گاهی ظرفیتهای خاص مانند فناوری اطلاعات یا برنامهریزی مالی. دولتها اغلب برای کمک به انجام کارکردهای حیاتی خود با مشاوران قرارداد میبندند: از توسعه راهبردهای سازگار با آبوهوا گرفته تا اجرای برنامههای واکسیناسیون و راهاندازی و بهرهبرداری خدمات رفاهی.
آپلود شده توسط:
senoorpub
1404/06/16
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فریبکاری بزرگ