لانه حشره
نویسنده:
آگاتا کریستی
مترجم:
منیره ارشدی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
جان هریسون وارد خانه شد و به طرف تراس خانه رفت و برای دقیقه ای در آنجا ایستاد و مشغول تماشای باغ خانه اش شد. او اندامی درشت ولی استخوانی داشت با چهره ای رنگ پریده. چهره او به طور معمول بسیار عبوس بود ولی هنگامی که لبخندی می زد، شخصیت بسیار دلپذیری پیدا می کرد.
جان هریسون باغ خانه اش را بسیار دوست داشت. آن باغ در شبهای ماه آگوست دلپذیرترین مناظر را می آفرید و گلهای رز هنوز زیبا بودند و عطر گل یاس فضا را پر کرده بود.
در این لحظه صدای عجیبی توجه او را آن چنان جلب کرد که سریع سرش را برگرداند. چه کسی می توانست از در ورودی باغ وارد شده باشد؟
دقیقه ای بعد او ناگهان با شخصی رو به رو شد که شاید آخرین کسی در این گوشه دنیا بود که انتظارش را میکشید.
او در حالی که بسیار هیجان زده به نظر میرسید فریاد زد:
- آقای پوآرو!
بله، یقیناً او هرکول پواروی معروف بود که در تمام دنیا شهرت زیادی به هم زده بود...
جان هریسون وارد خانه شد و به طرف تراس خانه رفت و برای دقیقه ای در آنجا ایستاد و مشغول تماشای باغ خانه اش شد. او اندامی درشت ولی استخوانی داشت با چهره ای رنگ پریده. چهره او به طور معمول بسیار عبوس بود ولی هنگامی که لبخندی می زد، شخصیت بسیار دلپذیری پیدا می کرد.
جان هریسون باغ خانه اش را بسیار دوست داشت. آن باغ در شبهای ماه آگوست دلپذیرترین مناظر را می آفرید و گلهای رز هنوز زیبا بودند و عطر گل یاس فضا را پر کرده بود.
در این لحظه صدای عجیبی توجه او را آن چنان جلب کرد که سریع سرش را برگرداند. چه کسی می توانست از در ورودی باغ وارد شده باشد؟
دقیقه ای بعد او ناگهان با شخصی رو به رو شد که شاید آخرین کسی در این گوشه دنیا بود که انتظارش را میکشید.
او در حالی که بسیار هیجان زده به نظر میرسید فریاد زد:
- آقای پوآرو!
بله، یقیناً او هرکول پواروی معروف بود که در تمام دنیا شهرت زیادی به هم زده بود...
آپلود شده توسط:
راحیل
1404/06/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی لانه حشره