ناریا: نمایشنامه عروسکی
نویسنده:
علیرضا روشن
امتیاز دهید
نمایشنامهای در یازده پرده بر اساس قصهای از مردم خراسان
برگرفته از متن کتاب:
سالها سال پیش، تو یه قلعه دو تا خواهر به دنیا اومدن انگار دو نیمه ی یه سیب؛ یه جفت دوقلوی هلو رنگ قشنگ، که اسم یکی شون «پائیزه» بود و اون یکی «بهار». این دو تا خواهر گرچه شبیه هم بودند اما اخلاق و خلق و خوشون هیچ به هم نمی برد. هر چی بهار بد اخلاق و پر فیس و افاده بود، عوضش پائیزه تا دلت بخواد صاف و ساده و بیغش بود. پائیزه صبح تا شب وردست ننه باباش تو مطبخ سر مزرعه و تو طویله کار می کرد و زحمت می کشید - مزرعه و طویله ای که البته مال خودشون نبود - اما بهار لنگاشو مینداخت رو هم و انگار دختر پادشاه باشه فقط میخورد و می خوابید. همین بود که پائیزه زود شکسته شد و از قیافه افتاد اما در عوض خواهرش ،بهار به هزار ترفند واسه آینده و زندگیش نقشه می ریخت و هر روز صد قلم آرایش می کرد...
برگرفته از متن کتاب:
سالها سال پیش، تو یه قلعه دو تا خواهر به دنیا اومدن انگار دو نیمه ی یه سیب؛ یه جفت دوقلوی هلو رنگ قشنگ، که اسم یکی شون «پائیزه» بود و اون یکی «بهار». این دو تا خواهر گرچه شبیه هم بودند اما اخلاق و خلق و خوشون هیچ به هم نمی برد. هر چی بهار بد اخلاق و پر فیس و افاده بود، عوضش پائیزه تا دلت بخواد صاف و ساده و بیغش بود. پائیزه صبح تا شب وردست ننه باباش تو مطبخ سر مزرعه و تو طویله کار می کرد و زحمت می کشید - مزرعه و طویله ای که البته مال خودشون نبود - اما بهار لنگاشو مینداخت رو هم و انگار دختر پادشاه باشه فقط میخورد و می خوابید. همین بود که پائیزه زود شکسته شد و از قیافه افتاد اما در عوض خواهرش ،بهار به هزار ترفند واسه آینده و زندگیش نقشه می ریخت و هر روز صد قلم آرایش می کرد...
آپلود شده توسط:
Choobinima
1404/04/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ناریا: نمایشنامه عروسکی