خلاصه کتاب نجات عزیز
نویسنده:
چاد روبیشو
امتیاز دهید
با همکاری: دیوید ال. توماس
چگونه ماموریت نجات یک نفر، به فراخوانی برای نجات هزاران نفر از دست طالبان تبدیل شد
خلاصه کتاب «نجات عزیز» (Saving Aziz) مغز اثر «چاد روبیشو» (Chad Robichaux)، نویسنده و کهنهسرباز نیروی تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا است که در سال ۲۰۲۳ منتشر شد. این اثر تاثیرگذار، روایتی واقعی و عمیق از تلاشهای روبیشو برای نجات دوست و مترجم افغان خود، عزیز، در جریان خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در سال ۲۰۲۱ است.
نویسنده که پس از دوران خدمت نظامیاش، سازمانهای بشردوستانه و امدادی متعددی را تاسیس کرده، در این کتاب نهتنها به داستان نجات عزیز میپردازد، بلکه پرده از واقعیتهای تلخ جنگ، وفاداری، فداکاری، و بیعدالتیهایی برمیدارد که مردم افغانستان پس از خروج آمریکا با آن مواجه شدند.
بخشی از کتاب نجات عزیز:
«من قولی داده بودم. قولی که نمیتوانستم نادیدهاش بگیرم. عزیز فقط مترجم من نبود؛ او برادر من در میدان جنگ بود، چشمان و گوشهایم در جایی که اعتماد کردن میتوانست بهای جانت را داشته باشد. وقتی کابل سقوط کرد و دنیا در سکوت نظارهگر بود، فهمیدم که باید کاری بکنم. دولت او را تنها گذاشته بود، اما من نمیتوانستم این کار را بکنم. نباید این کار را میکردم. من به او فقط قدردانی بدهکار نبودم؛ به او عمل بدهکار بودم. چون اگر عزیز نبود، شاید من امروز زنده نبودم.
وقتی برای عملیات نجات برنامهریزی میکردیم، تازه فهمیدم سیستم چقدر شکسته و ناکارآمد است. بوروکراسی و بیتفاوتی، میان مرگ و زندگی ایستاده بودند. اما این ماجرا درباره سیاست نبود، درباره انسانها بود. درباره این بود که کسانی را که کنار ما ایستاده بودند، که به ما ایمان داشتند، تنها رها نکنیم؛ کسانی که حالا باید بهتنهایی با خشم طالبان روبهرو میشدند. نجات عزیز فقط یک ماموریت نبود؛ یک رسالت بود. این تجربه به من یادآوری کرد که چرا اصلاً به ارتش پیوسته بودم! نه برای مدال یا دستور، بلکه برای مردانی مثل عزیز.»
چگونه ماموریت نجات یک نفر، به فراخوانی برای نجات هزاران نفر از دست طالبان تبدیل شد
خلاصه کتاب «نجات عزیز» (Saving Aziz) مغز اثر «چاد روبیشو» (Chad Robichaux)، نویسنده و کهنهسرباز نیروی تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا است که در سال ۲۰۲۳ منتشر شد. این اثر تاثیرگذار، روایتی واقعی و عمیق از تلاشهای روبیشو برای نجات دوست و مترجم افغان خود، عزیز، در جریان خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در سال ۲۰۲۱ است.
نویسنده که پس از دوران خدمت نظامیاش، سازمانهای بشردوستانه و امدادی متعددی را تاسیس کرده، در این کتاب نهتنها به داستان نجات عزیز میپردازد، بلکه پرده از واقعیتهای تلخ جنگ، وفاداری، فداکاری، و بیعدالتیهایی برمیدارد که مردم افغانستان پس از خروج آمریکا با آن مواجه شدند.
بخشی از کتاب نجات عزیز:
«من قولی داده بودم. قولی که نمیتوانستم نادیدهاش بگیرم. عزیز فقط مترجم من نبود؛ او برادر من در میدان جنگ بود، چشمان و گوشهایم در جایی که اعتماد کردن میتوانست بهای جانت را داشته باشد. وقتی کابل سقوط کرد و دنیا در سکوت نظارهگر بود، فهمیدم که باید کاری بکنم. دولت او را تنها گذاشته بود، اما من نمیتوانستم این کار را بکنم. نباید این کار را میکردم. من به او فقط قدردانی بدهکار نبودم؛ به او عمل بدهکار بودم. چون اگر عزیز نبود، شاید من امروز زنده نبودم.
وقتی برای عملیات نجات برنامهریزی میکردیم، تازه فهمیدم سیستم چقدر شکسته و ناکارآمد است. بوروکراسی و بیتفاوتی، میان مرگ و زندگی ایستاده بودند. اما این ماجرا درباره سیاست نبود، درباره انسانها بود. درباره این بود که کسانی را که کنار ما ایستاده بودند، که به ما ایمان داشتند، تنها رها نکنیم؛ کسانی که حالا باید بهتنهایی با خشم طالبان روبهرو میشدند. نجات عزیز فقط یک ماموریت نبود؛ یک رسالت بود. این تجربه به من یادآوری کرد که چرا اصلاً به ارتش پیوسته بودم! نه برای مدال یا دستور، بلکه برای مردانی مثل عزیز.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1404/03/18
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب نجات عزیز