خلاصه کتاب اخلاق
نویسنده:
اسپینوزا
امتیاز دهید
سفری در شناخت خدا، عقلانیت و روح انسانی در این شاهکار فلسفی
خلاصه کتاب «اخلاق» (Ethics) گزیده اثر فلسفی «باروخ اسپینوزا» (Baruch Spinoza)، فیلسوف هلندی-پرتغالی یهودیتبار قرن هفدهم به زبان لاتین با عنوان اصلی Ethica Ordine Geometrico Demonstrata (اخلاق به روش هندسی اثبات شده) است که در سال ۱۶۷۷ و پس از مرگ اسپینوزا به صورت رسمی منتشر شد.
اخلاق یکی از تاثیرگذارترین آثار فلسفه غرب است که با ساختاری منحصر به فرد و با الهام از روش اقلیدسی در هندسه، به بررسی مفاهیم بنیادین خدا، طبیعت، ذهن، بدن، عواطف، و آزادی انسان میپردازد. این کتاب از پنج بخش تشکیل شده و در آن، اسپینوزا نظام فلسفی خود را با تعاریف، اصول موضوعه، قضایا و براهین به شیوهای منطقی و نظاممند ارائه میکند. دیدگاه وحدتگرایانه اسپینوزا درباره خدا و طبیعت، که گاه به وحدت وجود تعبیر میشود، در کنار تبیین عمیق او از عواطف انسانی و آزادی، این اثر را به یکی از شاهکارهای فلسفی تاریخ بدل کرده است.
بخشی از کتاب اخلاق:
«خدا یا طبیعت - که به تعبیر من یکی هستند - جوهری است نامتناهی که از صفات بیشمار تشکیل شده، و هر صفت بیانگر ذات ابدی و نامتناهی است. چنین جوهری نمیتواند متکثر باشد، بلکه باید یگانه باشد، زیرا اگر دو یا چند جوهر وجود داشته باشد، باید از یکدیگر متمایز باشند؛ اما این تمایز یا باید در صفات آنها باشد یا در حالات آنها. اگر تنها در صفات باشد، پس باید تصدیق کنیم که تنها یک جوهر با همان صفت وجود دارد. اما اگر در حالات آنها باشد، پس از آنجا که جوهر بر حالاتش مقدم است، اگر ما حالات را کنار بگذاریم و جوهر را در ذات حقیقی خود در نظر بگیریم - یعنی، آن را آنچنان که هست درک کنیم - نمیتوانیم آن را از جوهری دیگر متمایز سازیم، یعنی نمیتوان دو یا چند جوهر را تصور کرد، بلکه تنها یک جوهر. پس ما همه در این جوهر واحد به هم پیوستهایم، همه بخشی از یک کلیت بزرگتر هستیم، و آنچه را که به عنوان اشیاء جداگانه میبینیم، صرفاً حالات یا نمودهای این جوهر واحد هستند.
هنگامی که انسان به این حقیقت پی میبرد که او خود بخشی از طبیعت است و عواطف او نیز بخشی از نظم طبیعی محسوب میشوند، آنگاه میتواند به نوعی آزادی دست یابد که از فهم ضرورت برمیخیزد. آزادی حقیقی نه در توانایی انتخاب یا اراده آزاد - که توهمی بیش نیست - بلکه در درک ضرورتهای طبیعت و زندگی در هماهنگی با آن نهفته است. عواطف ما، چه شادی و چه غم، نتیجه مستقیم تلاش ما برای حفظ هستی خود هستند. این تلاش را من 'کوناتوس' مینامم. شادی زمانی حاصل میشود که قدرت عمل ما افزایش مییابد، و غم زمانی که این قدرت کاهش مییابد. بنابراین، انسان عاقل به دنبال افزایش شادی خود از طریق شناخت علل واقعی امور است، و میداند که اندوه ناشی از جهل است. او از طریق معرفت عقلانی، به مرتبهای از آگاهی میرسد که من آن را 'عشق عقلانی به خدا' مینامم - یعنی درکی از یگانگی همه چیز در جوهر الهی و پذیرش ضرورتهای ابدی طبیعت.»
خلاصه کتاب «اخلاق» (Ethics) گزیده اثر فلسفی «باروخ اسپینوزا» (Baruch Spinoza)، فیلسوف هلندی-پرتغالی یهودیتبار قرن هفدهم به زبان لاتین با عنوان اصلی Ethica Ordine Geometrico Demonstrata (اخلاق به روش هندسی اثبات شده) است که در سال ۱۶۷۷ و پس از مرگ اسپینوزا به صورت رسمی منتشر شد.
اخلاق یکی از تاثیرگذارترین آثار فلسفه غرب است که با ساختاری منحصر به فرد و با الهام از روش اقلیدسی در هندسه، به بررسی مفاهیم بنیادین خدا، طبیعت، ذهن، بدن، عواطف، و آزادی انسان میپردازد. این کتاب از پنج بخش تشکیل شده و در آن، اسپینوزا نظام فلسفی خود را با تعاریف، اصول موضوعه، قضایا و براهین به شیوهای منطقی و نظاممند ارائه میکند. دیدگاه وحدتگرایانه اسپینوزا درباره خدا و طبیعت، که گاه به وحدت وجود تعبیر میشود، در کنار تبیین عمیق او از عواطف انسانی و آزادی، این اثر را به یکی از شاهکارهای فلسفی تاریخ بدل کرده است.
بخشی از کتاب اخلاق:
«خدا یا طبیعت - که به تعبیر من یکی هستند - جوهری است نامتناهی که از صفات بیشمار تشکیل شده، و هر صفت بیانگر ذات ابدی و نامتناهی است. چنین جوهری نمیتواند متکثر باشد، بلکه باید یگانه باشد، زیرا اگر دو یا چند جوهر وجود داشته باشد، باید از یکدیگر متمایز باشند؛ اما این تمایز یا باید در صفات آنها باشد یا در حالات آنها. اگر تنها در صفات باشد، پس باید تصدیق کنیم که تنها یک جوهر با همان صفت وجود دارد. اما اگر در حالات آنها باشد، پس از آنجا که جوهر بر حالاتش مقدم است، اگر ما حالات را کنار بگذاریم و جوهر را در ذات حقیقی خود در نظر بگیریم - یعنی، آن را آنچنان که هست درک کنیم - نمیتوانیم آن را از جوهری دیگر متمایز سازیم، یعنی نمیتوان دو یا چند جوهر را تصور کرد، بلکه تنها یک جوهر. پس ما همه در این جوهر واحد به هم پیوستهایم، همه بخشی از یک کلیت بزرگتر هستیم، و آنچه را که به عنوان اشیاء جداگانه میبینیم، صرفاً حالات یا نمودهای این جوهر واحد هستند.
هنگامی که انسان به این حقیقت پی میبرد که او خود بخشی از طبیعت است و عواطف او نیز بخشی از نظم طبیعی محسوب میشوند، آنگاه میتواند به نوعی آزادی دست یابد که از فهم ضرورت برمیخیزد. آزادی حقیقی نه در توانایی انتخاب یا اراده آزاد - که توهمی بیش نیست - بلکه در درک ضرورتهای طبیعت و زندگی در هماهنگی با آن نهفته است. عواطف ما، چه شادی و چه غم، نتیجه مستقیم تلاش ما برای حفظ هستی خود هستند. این تلاش را من 'کوناتوس' مینامم. شادی زمانی حاصل میشود که قدرت عمل ما افزایش مییابد، و غم زمانی که این قدرت کاهش مییابد. بنابراین، انسان عاقل به دنبال افزایش شادی خود از طریق شناخت علل واقعی امور است، و میداند که اندوه ناشی از جهل است. او از طریق معرفت عقلانی، به مرتبهای از آگاهی میرسد که من آن را 'عشق عقلانی به خدا' مینامم - یعنی درکی از یگانگی همه چیز در جوهر الهی و پذیرش ضرورتهای ابدی طبیعت.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1404/01/28
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب اخلاق