رسته‌ها
جرعه ای از احساس و بختک غرور
امتیاز دهید
5 / 4
با 2 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4
با 2 رای
شعر گردباد:
روزها سخت تر می شود
و کسی نمی فهمد
یاران مهربان من
آن یکی که حرفهایم را نمی فهمد
فقط با حیرت هر روز نگاهم می کند
این یکی که برای دیدنش بیقرار بودم
حرف از دوست داشتن و نداشتن می زند
این یکی که هر روز مرا می بیند
فقط برای درددل خودش مرا می خواهد
آری! آنها همه خوشبختند
این من هستم که هر روز
زیر میلیاردها حرف نخواسته، نگفته
خفه می شوم
راست می گویم
شاید تا چند روز دیگر
حتی کلمات را گم کنم
مثل آن کس که هر روز
به دنبالش می روم
و گم و گمتر می شوم
به سر خط جنون نمی رسم
انگار کشتی تصوراتم
با واقعیتهای این روزها
در اعماق زمین فرو رفتند
تو ای دوست مهربان!
پس چرا زودتر نمی آیی
تا برایم لالایی بخوانی
شاید آن لالایی تو
مرا از گردباد این تنهای بی تو
در بیاورد
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
77
آپلود شده توسط:
mehdirezayi
mehdirezayi
1403/09/15

کتاب‌های مرتبط

غرب غربت
غرب غربت
4.9 امتیاز
از 16 رای
دو منظومه
دو منظومه
4.4 امتیاز
از 172 رای
سرود جنگل
سرود جنگل
4 امتیاز
از 3 رای
مجموعه شعر زمرد
مجموعه شعر زمرد
4.3 امتیاز
از 3 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی جرعه ای از احساس و بختک غرور

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
جرعه ای از احساس و بختک غرور
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک