رسته‌ها
خانم بهاریان
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 2 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 2 رای
از متن کتاب:
گاه رویدادهایی در واقعیت بیرونی شکل می گیرند که در تخیلمان نگنجیده، به ناچار آنها را رویایی می پنداریم که به آنی گرفتارش گشته و تلاش برای فراموش کردنش داریم. حادثه ای که برایم رخ داد، بی شک به یک افسانه شبیه است تا چیزی دیگر. ناباورانه بود آن رویداد رویدادی هولناک که هم چون کابوسی مرا در ربود.
روز پیش از حادثه نزدش بودم. مرا ساق دوش خودش کرده بود. چه کار ابلهانه ای! من که حوصله ی این جور برنامه ها را ندارم. نگاه پرسش گرانه ام را که دید گفت: یک جور سنت است. بد هم نیست رعایت شود. ضرری که نمیزند. رخت سپید عروسی، ساق دوشان، سفره ی عقد، زنانی که قند بالای سر عروس و داماد می سایند، حمام رفتن، دوبار سکوت عروس در برابر پرسش آیا می خواهی همسر این آقا بشوی؟ رفتن عروس به خانه ی داماد و گریه مادر و خویشان همه ی این چیزها یک بار در زنده گی رخ میدهد خاطره ای بس به یادماندنی ست! همین. مگر آدم چه می خواهد؟» بعد چرخید و خندان ادامه داد: «شوخی کردم جدی نگیر! اما تو ساق دوش من می شوی!»
او را کم تر این چنان شاد و سرمست دیده بودم. دیگر از آن چهره ی روشن فکرانه و رفتار سر و سنگین پس از واقعه ی تلخ گذشته خبری نبود. غم و اندوه عشق پیشین از چهره اش زدوده شده بود، این گونه به دیده ام می آمد دوباره خودش را یافته بود...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
305
آپلود شده توسط:
محراب
محراب
1403/12/04

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی خانم بهاریان

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
خانم بهاریان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک