رسته‌ها
جان نثار
امتیاز دهید
5 / 3.3
با 4 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.3
با 4 رای
از متن کتاب:
اوائل غروب، تالار بزرگ چلستون اصفهان. صحنه چند لحظه خالی است. بعد صدای همهمه و صدای پاها نزدیک
می شود. و ناگهان شاه سلطان حسین خشمگین و مشوش، وارد می شود و با سرعت شروع به قدم زدن می کند. اعتمادالدوله نیز بدنبال او بدرون می آید و کمی هراسان در گوشه ای به انتظار می ایستد. شاه سلطان حسین آدمی است خپله با صورت پف کرده و رنگ پریده ابروهای پیوسته پررنگ و لبهای گوشتالو و بسیار سرخی دارد. خصیصه بزرگ او کم حافظگی است. شکم بر آمده اش که اغلب آنرا می خارد - از چاک پیراهنش بیرون زده است. عمامه اش خیلی بزرگ و پر از جواهر است. اعتمادالدوله - وزیر اعظم - چیزی است شبیه به او و احتمالا کمی درشت اندامتر از او. آدم باهوشی نیست ولی بسیار صادق و وفادار است. گوینده وارد می شود.
گوینده:
حضار گرامی و سروران ارجمند خودم، سلام. اکنون که به میمنت و مبارکی به این مجلس سرور و شادی تشریف فرما شده و از طرف صاحب مجلس بعموم حضار گرامی سروران ارجمند خودم خیر مقدم عرض نموده و پس از صرف چای و شیرینی انشاالله از نمایش فکاهی و کمدی و جاسوسی و عشقی بنام "جان نثار" کمال افتخار را داشته و از مزایای قانونی آن بهره مند شده و اکنون بافتخار هنرمندان بینظیر این تیارت عجیب و فکاهی و جاسوسی و خانوادگی کف مرتب!
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
124
آپلود شده توسط:
samiyari
samiyari
1403/07/02

کتاب‌های مرتبط

ایده‌هایی برای دُزدیدن
ایده‌هایی برای دُزدیدن
3.7 امتیاز
از 3 رای
مصدق: نمایشنامه
مصدق: نمایشنامه
4.3 امتیاز
از 36 رای
چشم در برابر چشم
چشم در برابر چشم
4.4 امتیاز
از 73 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی جان نثار

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
جان نثار
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک