رسته‌ها
چاه
امتیاز دهید
5 / 4
با 4 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4
با 4 رای
این نمایشنامه، در مسابقه ی نمایشنامه نویسی کارگاه نمایش [۵۳-۱۳۵۲] برنده ی جایزه ی دوم شده است.

از متن کتاب:
حسین قلی: میگم، تو این مدتی که آمده اینجا، مثل اینکه دیگه قلعه بالا رو ول کرده.
ابراهیم خان: باین سادگی هم نیست، تو کمتر از من باقرخان و میشناسی، از هر جا بتونه استفاده میکنه، زیاد هم بآنجا فکر نکن، قلعه بالا محصولشو میده.
حسین قلی: خودش گفته این و درست کن؟
ابراهیم خان: نه... فکر خودمه
حسین قلی: دیگه نمی دونستم که تو هم فکر می کنی، راستی میخواستم یک چیزی بتو بگم، وقتی می رفتم محصولو تحویل بدم، دیدم باقرخان داره با اون یارو حرف میزنه ...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
96
آپلود شده توسط:
Faryadesokoot
Faryadesokoot
1403/10/03

کتاب‌های مرتبط

افسانه برهوت
افسانه برهوت
4.3 امتیاز
از 4 رای
اپرت عارف و کلنل: نمایشنامه
اپرت عارف و کلنل: نمایشنامه
3.8 امتیاز
از 5 رای
بهار ۵۷
بهار ۵۷
2.3 امتیاز
از 7 رای
مصدق: نمایشنامه
مصدق: نمایشنامه
4.3 امتیاز
از 36 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی چاه

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
چاه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک