چهار هنگام و هیچ
نویسنده:
محمد للری
امتیاز دهید
برگرفته از متن کتاب:
پرده اول:
اطراف صحنه را سرتاسر آئینه پوشانیده و تماشاچی خود و همینطور بازیگران را از درون آئینه می بینند ... گوشه صحنه تختی شبیه تخت های روانکاوان دیده می شود.
مرد خسته و ژولیده سرش را پائین انداخته. اینطور بنظر می رسد که در افکار گوناگونی غوطه ور است ... این حالت تا دو دقیقه بعد از باز شدن پرده ادامه دارد.
گوشه صحنه: سنگ در حالیکه سرتاپایش در لباس سیاه مخفی است، ایستاده. صدای ویلون آرام در صحنه طنین می اندازد، مرد همراه نوای ویلون سر خود را حرکت می دهد. صدای ویلن که قطع شد مرد هم بی حرکت می ماند. این عمل چند بار تکرار می شود. آرتاک با سر و وضع نامرتب و لباس گشاد و مضحک در حالیکه یک پاچه شلوارش از ران بوضع نا مرتبی بریده شده، از درون آئینه ناشیانه وارد می شود. این شخص با وجود اینکه درونی پر آشوب دارد، رفتار ظاهرش بیشتر شبیه بازیگر سیاه نمایشنامه های روحوضی است پرشور چند بار به هوا می پرد و دور صحنه می گردد...
بیشتر
پرده اول:
اطراف صحنه را سرتاسر آئینه پوشانیده و تماشاچی خود و همینطور بازیگران را از درون آئینه می بینند ... گوشه صحنه تختی شبیه تخت های روانکاوان دیده می شود.
مرد خسته و ژولیده سرش را پائین انداخته. اینطور بنظر می رسد که در افکار گوناگونی غوطه ور است ... این حالت تا دو دقیقه بعد از باز شدن پرده ادامه دارد.
گوشه صحنه: سنگ در حالیکه سرتاپایش در لباس سیاه مخفی است، ایستاده. صدای ویلون آرام در صحنه طنین می اندازد، مرد همراه نوای ویلون سر خود را حرکت می دهد. صدای ویلن که قطع شد مرد هم بی حرکت می ماند. این عمل چند بار تکرار می شود. آرتاک با سر و وضع نامرتب و لباس گشاد و مضحک در حالیکه یک پاچه شلوارش از ران بوضع نا مرتبی بریده شده، از درون آئینه ناشیانه وارد می شود. این شخص با وجود اینکه درونی پر آشوب دارد، رفتار ظاهرش بیشتر شبیه بازیگر سیاه نمایشنامه های روحوضی است پرشور چند بار به هوا می پرد و دور صحنه می گردد...
آپلود شده توسط:
Faryadesokoot
1403/06/05
دیدگاههای کتاب الکترونیکی چهار هنگام و هیچ