رویا: مجموعه شعر
نویسنده:
حسین غیور
امتیاز دهید
نمونه شعر:
صبحدم چون گل ببستان میشکفت
قطره شبنم بر او غلطید و گفت
من صباحی بیش مهمانت نیم
ریزه خوار خوان احسانت نیم
جای من در روی خندان تو نیست
گوهرم زیب گریبان تو نیست
من چو اشکم شکل کرده روزگار
اشک را با چهره خندان چه کار
صحبت مرغ سحر گل را بس است
حلقه ما در کنار نرگس است
جذبه ای در خود نمی بینم ز تو
به که دامن را فرا چینم ز تو
صحبت ما نیست با هم پایدار
روی گل شبنم نمی گیرد قرار
تا بر آرد آفتاب از کوه سر
من ببندم از چمن رخت سفر
تا که خورشید از افق تابان شود
چون ستاره روی من پنهان شود...
بیشتر
صبحدم چون گل ببستان میشکفت
قطره شبنم بر او غلطید و گفت
من صباحی بیش مهمانت نیم
ریزه خوار خوان احسانت نیم
جای من در روی خندان تو نیست
گوهرم زیب گریبان تو نیست
من چو اشکم شکل کرده روزگار
اشک را با چهره خندان چه کار
صحبت مرغ سحر گل را بس است
حلقه ما در کنار نرگس است
جذبه ای در خود نمی بینم ز تو
به که دامن را فرا چینم ز تو
صحبت ما نیست با هم پایدار
روی گل شبنم نمی گیرد قرار
تا بر آرد آفتاب از کوه سر
من ببندم از چمن رخت سفر
تا که خورشید از افق تابان شود
چون ستاره روی من پنهان شود...
آپلود شده توسط:
sorenjan
1403/06/05
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رویا: مجموعه شعر