فقد حیرت، فقر حسرت: جستارهایی درباره همه چیز
نویسنده:
احسان اقبال سعیدی
امتیاز دهید
خطوط در پیش حاصل نگرش و نگارش این قلم است بر روزهای رفته و نیز مناسبتهای در گاهشمار، اما با درنگی ژرف و معبر نگاهی از بلور حکمت و تانی... نخواستهام تا این کلمات تنها در حکم تفننی زودگذر برای خواندن و رفتن و نیز برگی کاهی برای زیر فنجان قهوه در کار آید که گر آن هم بود نمیتوان نکته و تعزیر و نیز رویگردانی در کار نمود. کو باور دارم تمنای جاودانگی و پیرسالی اثر، تنها فریبی خیالین از جانب انسان و جهدی برای گریز از کالا بودگی همهچیز و حتی کلمه است و نه بیش از آن...
لیکن در نوشتهها تلاش داشتم تا تنها میوهچین درخت نباشم و ریشه بکاوم و نیز باران را نه از ابر و آسمان که از جایی دگر بجویم... و اما نام کتاب، "فقد حیرت، فقر حسرت، جستارهایی درباره همهچیز"، تا همیشه خواستهام تا نگاشتن نه از سر شور و یا سوگ و نیز پایان و تمام انگاشتن هر رخداد مهیب و هول باشد و باور داشتهام زمین و زمان خود هیچ اندر استواری هستیست و چه رسد ابتلا و ابتهاج آدم که از آن هم بیقضاوتتر و تنها روایتی است برای خواندن... برای همین حیرت را وانهادهام کو از کتاب سر به مهر هستی تا چند گره گشودهاند و پرشماری تا هنوز در آستین است و پس حیرت از ندانستن و نیز عمر کوتاه و عقل در چاه است و نه بیشتر... کلمات را بیحیرت بر تن کاغذ به جوهر جان حکیدهام. و فقر حسرت نیز شاید همان پرسش همیشگی این قلم باشد، کو ماندن در روایت گذشته و نیز نادانستن منطق منطبق بر جهان، کو کوششی برای "ثروت، قدرت، شهوت و حسادت" است و ماندگان و نرسیدگان یا حسرت خوارند و شادی و قرار را در پس پشت میدانند و یا بالاپوش را بر آویز خیال و حسرت آویخته خودخواهانه آدم و بودش را در زوال و زندان مییابند... جان این باور در تمام نوشتارها روان است...
این اوراق امروز مقابل دیدگان شما و پیشگاه بلند تاریخ نمیبود اگر دوست شفیق و نکته بینم آقای شهرام پیشگاه شمالی در کسوت مخاطبی نکتهسنج و عارفی بیخانقاه و بارگاه تک تک کلمات را غسل نمیداد و برای تاثیر و تنزیه آنان بیپست و پیرایه همراه نمیشد. سپاسگزاریام را نثار ایشان مینمایم و باقی روایت این قلم است و گذر زمان...
بیشتر
لیکن در نوشتهها تلاش داشتم تا تنها میوهچین درخت نباشم و ریشه بکاوم و نیز باران را نه از ابر و آسمان که از جایی دگر بجویم... و اما نام کتاب، "فقد حیرت، فقر حسرت، جستارهایی درباره همهچیز"، تا همیشه خواستهام تا نگاشتن نه از سر شور و یا سوگ و نیز پایان و تمام انگاشتن هر رخداد مهیب و هول باشد و باور داشتهام زمین و زمان خود هیچ اندر استواری هستیست و چه رسد ابتلا و ابتهاج آدم که از آن هم بیقضاوتتر و تنها روایتی است برای خواندن... برای همین حیرت را وانهادهام کو از کتاب سر به مهر هستی تا چند گره گشودهاند و پرشماری تا هنوز در آستین است و پس حیرت از ندانستن و نیز عمر کوتاه و عقل در چاه است و نه بیشتر... کلمات را بیحیرت بر تن کاغذ به جوهر جان حکیدهام. و فقر حسرت نیز شاید همان پرسش همیشگی این قلم باشد، کو ماندن در روایت گذشته و نیز نادانستن منطق منطبق بر جهان، کو کوششی برای "ثروت، قدرت، شهوت و حسادت" است و ماندگان و نرسیدگان یا حسرت خوارند و شادی و قرار را در پس پشت میدانند و یا بالاپوش را بر آویز خیال و حسرت آویخته خودخواهانه آدم و بودش را در زوال و زندان مییابند... جان این باور در تمام نوشتارها روان است...
این اوراق امروز مقابل دیدگان شما و پیشگاه بلند تاریخ نمیبود اگر دوست شفیق و نکته بینم آقای شهرام پیشگاه شمالی در کسوت مخاطبی نکتهسنج و عارفی بیخانقاه و بارگاه تک تک کلمات را غسل نمیداد و برای تاثیر و تنزیه آنان بیپست و پیرایه همراه نمیشد. سپاسگزاریام را نثار ایشان مینمایم و باقی روایت این قلم است و گذر زمان...
آپلود شده توسط:
majidkhorshidi13411342
1403/07/02
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فقد حیرت، فقر حسرت: جستارهایی درباره همه چیز