کارنامه سه ساله
نویسنده:
جلال آل احمد
امتیاز دهید
از متن کتاب:
یکی دو بار دوستان گفته اند و نوشته - و بصراحت و چند بارهم جوانترها ولنگیده اند -و در پسله- که فلانی چرا مدتی است قصه نمی نویسد؟ و بعد اینکه چرا در هر مقوله ای قلم میزند؟... یعنی که لابد گمان کرده اند که این قلم تخصصی دارد. مثلا در قصه نویسی و نه در دیگر مقولات، خواستم خیالشان را راحت کنم گرچه یک بار در «اندیشه و هنر» طرح شده بود که «همه ما یک چیزهایی می نویسیم» و نه بیش ازین.
نکته اول اینکه اگر متخصص سیم پیچی یک «بوبین» بودی، البته که حق نداری در کار فیزیک اتمی دخالت کنی که اولی فنی است و دومی علمی و هر کدام با فرمولها و قواعد و دفتر و دستکها. اما کار این قلم «فرمول» بردار نیست و سروکار آنکه قلم میزند اصلا با «علم» نیست. با «هنر» است. با مجموعه فرهنگ است چه در شعر، چه در نثر، چه در نمایش نامه، چه در نقد، چه در برداشت والخ ... و در چنین صورتی خوشا بحال صاحب قلم که بی «هنر» نباشد یا کمتر باشد و آنوقت بدا بحال تو اگر بخواهی از سر بی هنری و بی فرهنگی بخوانی و اصلا تو بحرفها بنگر و به اندیشه ها. اگر پرت بود، وای بحال آنکه مینویسد. و اگر درست بود زهی سعادت تو که میخوانی و بهر صورت تو که مجسمه نیستی. تو هم زبان داری و قلم و لابد فرهنگ. خوب بردار و بنویس که من از ونگ ونگ خوشم نمی آید. دست کم در عالم قلم که می شود رعایت آزادی را کرد .
نکته دوم اینکه شاید تو میخواهی من در چهار دیوار قصه نویسی بتمرگم. همچون خیلیها و خودم را برای تو بدار بست «تفنن» و«تخیل» و فرار ازین صراحت وقایع که دیگر بوقاحت کشیده، به صلابه بکشم تا از طرفی تو یک وسیله دیگر برای شهید نمایی (که خود نوعی تفنن است) پیدا کنی و تو که بهتر میدانی که آنکه «تفنن» می کند نفسش از جای گرم در می آید و از طرف دیگر هر بچه مدرسه تازه از راه نرسیده ای، دفتر و دستک فرنگی اش را باز کند و از برکرده هاش را بگذارد لای صفحات کتابها و مجله ها و مرا و ترا یکجا به «متر» بیگانه اندازه بگیرد؟ نه رئیس! ما این کاره نیستیم. «غربزدگی» باید چشمت را باز می کرد و پیشتر از آن باید معنی «تعهد» و «وظیفه » را می فهمیدی. «قلم» اینروزها برای ما شده یک سلاح و با تفنگ اگر بازی کنی بچه همسایه هم که به تیر اتفاقی اش مجروح نشود - کفترهای همسایه که پرخواهند کشید ... و بریده باد این دست اگر نداند که این سلاح را کجا بکار باید برد...
بیشتر
یکی دو بار دوستان گفته اند و نوشته - و بصراحت و چند بارهم جوانترها ولنگیده اند -و در پسله- که فلانی چرا مدتی است قصه نمی نویسد؟ و بعد اینکه چرا در هر مقوله ای قلم میزند؟... یعنی که لابد گمان کرده اند که این قلم تخصصی دارد. مثلا در قصه نویسی و نه در دیگر مقولات، خواستم خیالشان را راحت کنم گرچه یک بار در «اندیشه و هنر» طرح شده بود که «همه ما یک چیزهایی می نویسیم» و نه بیش ازین.
نکته اول اینکه اگر متخصص سیم پیچی یک «بوبین» بودی، البته که حق نداری در کار فیزیک اتمی دخالت کنی که اولی فنی است و دومی علمی و هر کدام با فرمولها و قواعد و دفتر و دستکها. اما کار این قلم «فرمول» بردار نیست و سروکار آنکه قلم میزند اصلا با «علم» نیست. با «هنر» است. با مجموعه فرهنگ است چه در شعر، چه در نثر، چه در نمایش نامه، چه در نقد، چه در برداشت والخ ... و در چنین صورتی خوشا بحال صاحب قلم که بی «هنر» نباشد یا کمتر باشد و آنوقت بدا بحال تو اگر بخواهی از سر بی هنری و بی فرهنگی بخوانی و اصلا تو بحرفها بنگر و به اندیشه ها. اگر پرت بود، وای بحال آنکه مینویسد. و اگر درست بود زهی سعادت تو که میخوانی و بهر صورت تو که مجسمه نیستی. تو هم زبان داری و قلم و لابد فرهنگ. خوب بردار و بنویس که من از ونگ ونگ خوشم نمی آید. دست کم در عالم قلم که می شود رعایت آزادی را کرد .
نکته دوم اینکه شاید تو میخواهی من در چهار دیوار قصه نویسی بتمرگم. همچون خیلیها و خودم را برای تو بدار بست «تفنن» و«تخیل» و فرار ازین صراحت وقایع که دیگر بوقاحت کشیده، به صلابه بکشم تا از طرفی تو یک وسیله دیگر برای شهید نمایی (که خود نوعی تفنن است) پیدا کنی و تو که بهتر میدانی که آنکه «تفنن» می کند نفسش از جای گرم در می آید و از طرف دیگر هر بچه مدرسه تازه از راه نرسیده ای، دفتر و دستک فرنگی اش را باز کند و از برکرده هاش را بگذارد لای صفحات کتابها و مجله ها و مرا و ترا یکجا به «متر» بیگانه اندازه بگیرد؟ نه رئیس! ما این کاره نیستیم. «غربزدگی» باید چشمت را باز می کرد و پیشتر از آن باید معنی «تعهد» و «وظیفه » را می فهمیدی. «قلم» اینروزها برای ما شده یک سلاح و با تفنگ اگر بازی کنی بچه همسایه هم که به تیر اتفاقی اش مجروح نشود - کفترهای همسایه که پرخواهند کشید ... و بریده باد این دست اگر نداند که این سلاح را کجا بکار باید برد...
آپلود شده توسط:
Kandooo
1403/04/18
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کارنامه سه ساله