رسته‌ها
دیار اشکبار
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 2 رای
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 2 رای
از متن کتاب:
پرده اول، مجلس اول:
[پرده بالا میرود - در جاده یی که به سمت قریه مشرف به کوهستانی است، اصلان و حوری به حالت خستگی دست یکدیگر را گرفته قدم می زنند]

اصلان: [تکیه به ما داده دستی به پیشانی گذارده نظر به اطراف و به کوشک انداخته]: ای وای. این راه چقدر طولانی و از تردد انسانی محروم است در این فضای وسیع هوا به چه اندازه گرفته و طبیعت غم انگیز است... دختر من بیا قدری زیر این درختان بنشینیم... ببین این درختها چگونه از فشار بار گران سالهای متمادی پژمرده و پیر گشته و شاخه های آنها شکسته است. تابش برق چطور برگها را سوزانده و خزان کرده... با وجود این اندک سایه دارند. این درختهای کهن در وسط این راه طولانی یک رحمتی است از جانب پروردگار. پناه گاهی ست برای مرغان بی آشیانه و مسافرین غریب بی ملجا ... خوب است دختر جان قدری در اینجا بنشینیم... دهکده چندان دور نیست می رسیم [زیر درخت می نشینند].
حوری: [نزد پدر می نشیند]: خسته شدی پدر جان... بیچاره پدرم... من هم متصل از بازوی تو آویخته برای تو باری شده ام. چقدر خسته شده ی... مدتی است راه می آئیم چقدر عرق کرده ی... بگذار عرق پیشانیت را پاک کنم تا کمی راحت شوی... صدای زنگ... صدای زنگ می آید [ دختر به تعجب گوش می دهد]...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
97
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ملا ممدجان
ملا ممدجان
1403/04/16

کتاب‌های مرتبط

افسانه برهوت
افسانه برهوت
5 امتیاز
از 2 رای
باغ آلبالو
باغ آلبالو
4.7 امتیاز
از 52 رای
کسب و کار میسیز وارن
کسب و کار میسیز وارن
4.5 امتیاز
از 40 رای
مرمر
مرمر
4 امتیاز
از 3 رای
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دیار اشکبار

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
دیار اشکبار
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک