زائر: نمایشنامه در شش مجلس
نویسنده:
سعید پورصمیمی
امتیاز دهید
برگرفته از متن کتاب:
مجلس اول
پستوی دکان حاجی. یک تخت چوبی. غلیان و بساط چای. مقابل پرده ای آویخته است که پستو را از دکان جدا می کند. روشنائی اصلی صحنه، ستون نوری است که از گوشه ی سقف می تابد. حاجی تنها نشسته و با چرتکه حساب می کند.
حاجی: چی میگفت؟
پسر حاجی (از بیرون صحنه): پول میخواس.
حاجی: پول؟ بابت چی؟
پسر حاجی (از بیرون صحنه): پول پنیر شو.
حاجی: غلط کرد. میخواسی بهش بگی بزار دو روز بشه، اونوقت بیاد نبال پولت. مردم چه روئی دارن.
پسر حاجی (پرده پستو را کنار می زند، دیده می شود): بهش بده بره شرشو بکنه. دیروزم اومده بود یادم رفت بگم.
حاجی: آخه جنس صاب مرده ش فروش بره که من پولشو رد کنم یا نه؟ (چرتکه را کنار می گذارد). همه ش تقصیر توست که به اینا رومیدی...
بیشتر
مجلس اول
پستوی دکان حاجی. یک تخت چوبی. غلیان و بساط چای. مقابل پرده ای آویخته است که پستو را از دکان جدا می کند. روشنائی اصلی صحنه، ستون نوری است که از گوشه ی سقف می تابد. حاجی تنها نشسته و با چرتکه حساب می کند.
حاجی: چی میگفت؟
پسر حاجی (از بیرون صحنه): پول میخواس.
حاجی: پول؟ بابت چی؟
پسر حاجی (از بیرون صحنه): پول پنیر شو.
حاجی: غلط کرد. میخواسی بهش بگی بزار دو روز بشه، اونوقت بیاد نبال پولت. مردم چه روئی دارن.
پسر حاجی (پرده پستو را کنار می زند، دیده می شود): بهش بده بره شرشو بکنه. دیروزم اومده بود یادم رفت بگم.
حاجی: آخه جنس صاب مرده ش فروش بره که من پولشو رد کنم یا نه؟ (چرتکه را کنار می گذارد). همه ش تقصیر توست که به اینا رومیدی...
آپلود شده توسط:
Faryadesokoot
1403/03/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زائر: نمایشنامه در شش مجلس