سفرنامه تشرف بمکه معظمه از طریق چین، ژاپن، آمریکا
نویسنده:
مهدیقلی خان هدایت
امتیاز دهید
بخشی از متن کتاب:
هفته پیش نگذشته بود که اتابک بمن گفت طرحی برای اصلاحات باید ریخت از آنچه خوانده و دیده اید استفاده کرد. درین صحبت بودیم که عزیزخان خواجه وارد شد و صحبت قطع. ۲۲ جمده الاخره است ۱۳۲۱. دو ساعت بعدازظهر من در عکاسخانه دامن کار بکمر زده مشغول هستم. صادق وارد شد. گفت: گماشته میرزا احمد خان است، پاکتی دارد، میخواهد خودش بدست شما بدهد. خیالات برای من پیدا شد و بخاطرم گذشت که باید تازه باشد. آمد پاکت را داد، خواندم. خلاصه مضمون آنکه اگر فراغتی هست به قیطریه بیائید. درشکه خواسته عازم شدم. از اوضاع درب باغ چیزی معلوم نشد. وارد شدم، بچادرها رفتم. میرزا عبدالله خان، میرزا احمد خان، وکیل السلطنه، اعتصام السلطنه و احیاالملک جرگه داشتند و مشغول صحبت بودند. اعتصام السلطنه گفت: در تجریش تلفن خبر داد که اتابک استعفا کرده است و قبول شده است. معجلاً خودم را باینجا رساندم. احوال جماعت بی دلالت بر ملالت نبود.
کنایات میرزا احمدخان مدتی صراحت را در پرده ملاحت تاب میداد تا مطلب آفتابی شد. سفیر آلمان خدمت اتابک است. عین الدوله، مشیر الدوله و مشیر السلطنه در گوشه نشسته منتظرند سفیر برود. سفیر رفت. حضرات جای او را گرفتند. یک ساعت از شب گذشت جاخالی کردند. در اوایل جمادی الاولی، روزی مخبرالدوله اخوی گفت: اتابک چه می کند؟ بشیر الملک از کفایت عین الدوله صحبت می دارد. مجدالدوله، وکیل الدوله، آقا سید محمد پسر مرحوم آقا سید علی اکبر بخدمت اتابک رفتند. سوال فرمودند فلانی کجاست؟ درین بینه وارد شدم. بهت همه را گرفته است. میخواهند چیزی بگویند اما سکوت غالب است. دو حال از وجنات اتابک خوانده میشد: انبساط از فراغت و زحمت تاسف و انقباض از فوت فرصت...
بیشتر
هفته پیش نگذشته بود که اتابک بمن گفت طرحی برای اصلاحات باید ریخت از آنچه خوانده و دیده اید استفاده کرد. درین صحبت بودیم که عزیزخان خواجه وارد شد و صحبت قطع. ۲۲ جمده الاخره است ۱۳۲۱. دو ساعت بعدازظهر من در عکاسخانه دامن کار بکمر زده مشغول هستم. صادق وارد شد. گفت: گماشته میرزا احمد خان است، پاکتی دارد، میخواهد خودش بدست شما بدهد. خیالات برای من پیدا شد و بخاطرم گذشت که باید تازه باشد. آمد پاکت را داد، خواندم. خلاصه مضمون آنکه اگر فراغتی هست به قیطریه بیائید. درشکه خواسته عازم شدم. از اوضاع درب باغ چیزی معلوم نشد. وارد شدم، بچادرها رفتم. میرزا عبدالله خان، میرزا احمد خان، وکیل السلطنه، اعتصام السلطنه و احیاالملک جرگه داشتند و مشغول صحبت بودند. اعتصام السلطنه گفت: در تجریش تلفن خبر داد که اتابک استعفا کرده است و قبول شده است. معجلاً خودم را باینجا رساندم. احوال جماعت بی دلالت بر ملالت نبود.
کنایات میرزا احمدخان مدتی صراحت را در پرده ملاحت تاب میداد تا مطلب آفتابی شد. سفیر آلمان خدمت اتابک است. عین الدوله، مشیر الدوله و مشیر السلطنه در گوشه نشسته منتظرند سفیر برود. سفیر رفت. حضرات جای او را گرفتند. یک ساعت از شب گذشت جاخالی کردند. در اوایل جمادی الاولی، روزی مخبرالدوله اخوی گفت: اتابک چه می کند؟ بشیر الملک از کفایت عین الدوله صحبت می دارد. مجدالدوله، وکیل الدوله، آقا سید محمد پسر مرحوم آقا سید علی اکبر بخدمت اتابک رفتند. سوال فرمودند فلانی کجاست؟ درین بینه وارد شدم. بهت همه را گرفته است. میخواهند چیزی بگویند اما سکوت غالب است. دو حال از وجنات اتابک خوانده میشد: انبساط از فراغت و زحمت تاسف و انقباض از فوت فرصت...
آپلود شده توسط:
Ataman
1403/02/03
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سفرنامه تشرف بمکه معظمه از طریق چین، ژاپن، آمریکا