از خارها به سوی ستاره ها
نویسنده:
احسان طبری
امتیاز دهید
مجموعه مقدّمهها، نَقدها و تَقریظها
گردآورندگان: امید سحر، هاتف رحمانی، بهروز مطلب زاده
بخشی از سخنِ گردآورندگان:
کتمان نمیکنیم که پرورده مکتبِ طبری، شاگرد و ستایشگرِ او هستیم، امّا آنچه ما را به کوشش و چالش میکشاند فراتر از این گفته است. احسان طبری (۱۹بهمن ۱۲۹۵ساری- ۹اردیبهشت۱۳۶۸، درحصرِخانگی،تهران) برای ما کُهناُلگوی تلاشِانقلابی برای تغییرِ هستی همراهبا کوششِ پیگیرانه برای درکِ چیستیِ آناست. طبری فرزندِ یک دوره تاریخی از میهنِ ستمزده ما، و تاریخِ بخشی از دورانِ زیستِ معاصرِ ماست. ارثیّه معنوی طبری دیگر متعلّق به او نیست و در کهکشانِ خلّاقیّتِ بشری و انسانِ ایرانی به زیستِ جاودانه خود ادامه میدهد و خواهد داد. طبری در شعری میگوید:
زمین ز گنجِ نَغزِ خود، تو را نثار داده است،
شِکُفتگی و خرّمی به هر بهار داده است.
ز موج نیلگونِ بَحر، صید کن نصیبِ خود
به چرخِ لاژوردِ دَهر، پَر بکِش به طیبِ خود
ز جادوی گیاهها، بهدست کن طبیبِ خود.
نه گورگاه، کارگاهِ آدمیست این زمین
همو برادرِ تو، مادرِ تو، یاورِ تو اَست،
سرای آشنایِ گرمِ مِهرپرورِ تو اَست.
بر این زمین عَبَث مَرو!
بیافرین،
بیافرین!
و بهراستی زندگیِ طبری تبلورِ همین آفرینش است. هَیابانگِ بلندِ وجدانِ بیدار تاریخِ ترقّیخواهی است. فریادِ نورِ اُمید است از دلِ تاریکی ارتجاع و در برابرِ دشمنِ سَنگدِل. انگار همین امروز است که می نویسد:
باید به هر قیمت کوشید که در زمینه شعر و نثرِ فارسی میدانی پهناورتر ایجاد شود، ولی در این کار نباید مانندِ مخالفین، مُتعصّب و محدود بود یا کِبرِ بیجا فُروخت و خود را کاشف و مُخترع دانست یا آنرا بر دیگران تحمیل کرد. این وظیفه را باید با خُضوعِ تمام انجام داد. نباید از نقص و سُستیِ اُسلوبهای نوین زده شد. باید آنرا تشویق کرد. برای قضاوت درباره این اُسلوبهای نو، نباید مقیاسها و اندازه کهنه را به کار بُرد و باید ذهنِ خود را هنگامِ قضاوت از هرگونه سابقهای پرداخت و صرفاً به جنبه هنری نگریست. باید این اشعار را مُنصفانه انتقاد و صمیمانه تشویق کرد.
طبری همیشه چشم به آینده دارد و از خوشبینیِ تاریخی برخوردار است. خوشبینیای که نه از رویا و توّهم، که از شناختِ علمی و درستِ روندِ تحوّلِ تاریخی جامعه انسانی میزاید.
او به همه کسانی که درظلمتِ نُه توی قیراَندود ره به یَاس و نومیدی بُردهاند و به هنرمندانِ میهن این پیام را میدهد که: مردم را با روحِ قهرمانی، جسارت، طاقت در مشکلات، هدفداشتن و آرمانپرستی بپرورید. سنّتِ عالیِ انساندوستیِ ایرانی باید با تکاپوی عصر، با روحِ قدرت و جُنبش درآمیزد تا ثمربخش شود....
تگ:
مجموعه مقالات ادبی
منتقدان ادبیات
نقد ادبی
بیشتر
گردآورندگان: امید سحر، هاتف رحمانی، بهروز مطلب زاده
بخشی از سخنِ گردآورندگان:
کتمان نمیکنیم که پرورده مکتبِ طبری، شاگرد و ستایشگرِ او هستیم، امّا آنچه ما را به کوشش و چالش میکشاند فراتر از این گفته است. احسان طبری (۱۹بهمن ۱۲۹۵ساری- ۹اردیبهشت۱۳۶۸، درحصرِخانگی،تهران) برای ما کُهناُلگوی تلاشِانقلابی برای تغییرِ هستی همراهبا کوششِ پیگیرانه برای درکِ چیستیِ آناست. طبری فرزندِ یک دوره تاریخی از میهنِ ستمزده ما، و تاریخِ بخشی از دورانِ زیستِ معاصرِ ماست. ارثیّه معنوی طبری دیگر متعلّق به او نیست و در کهکشانِ خلّاقیّتِ بشری و انسانِ ایرانی به زیستِ جاودانه خود ادامه میدهد و خواهد داد. طبری در شعری میگوید:
زمین ز گنجِ نَغزِ خود، تو را نثار داده است،
شِکُفتگی و خرّمی به هر بهار داده است.
ز موج نیلگونِ بَحر، صید کن نصیبِ خود
به چرخِ لاژوردِ دَهر، پَر بکِش به طیبِ خود
ز جادوی گیاهها، بهدست کن طبیبِ خود.
نه گورگاه، کارگاهِ آدمیست این زمین
همو برادرِ تو، مادرِ تو، یاورِ تو اَست،
سرای آشنایِ گرمِ مِهرپرورِ تو اَست.
بر این زمین عَبَث مَرو!
بیافرین،
بیافرین!
و بهراستی زندگیِ طبری تبلورِ همین آفرینش است. هَیابانگِ بلندِ وجدانِ بیدار تاریخِ ترقّیخواهی است. فریادِ نورِ اُمید است از دلِ تاریکی ارتجاع و در برابرِ دشمنِ سَنگدِل. انگار همین امروز است که می نویسد:
باید به هر قیمت کوشید که در زمینه شعر و نثرِ فارسی میدانی پهناورتر ایجاد شود، ولی در این کار نباید مانندِ مخالفین، مُتعصّب و محدود بود یا کِبرِ بیجا فُروخت و خود را کاشف و مُخترع دانست یا آنرا بر دیگران تحمیل کرد. این وظیفه را باید با خُضوعِ تمام انجام داد. نباید از نقص و سُستیِ اُسلوبهای نوین زده شد. باید آنرا تشویق کرد. برای قضاوت درباره این اُسلوبهای نو، نباید مقیاسها و اندازه کهنه را به کار بُرد و باید ذهنِ خود را هنگامِ قضاوت از هرگونه سابقهای پرداخت و صرفاً به جنبه هنری نگریست. باید این اشعار را مُنصفانه انتقاد و صمیمانه تشویق کرد.
طبری همیشه چشم به آینده دارد و از خوشبینیِ تاریخی برخوردار است. خوشبینیای که نه از رویا و توّهم، که از شناختِ علمی و درستِ روندِ تحوّلِ تاریخی جامعه انسانی میزاید.
او به همه کسانی که درظلمتِ نُه توی قیراَندود ره به یَاس و نومیدی بُردهاند و به هنرمندانِ میهن این پیام را میدهد که: مردم را با روحِ قهرمانی، جسارت، طاقت در مشکلات، هدفداشتن و آرمانپرستی بپرورید. سنّتِ عالیِ انساندوستیِ ایرانی باید با تکاپوی عصر، با روحِ قدرت و جُنبش درآمیزد تا ثمربخش شود....
تگ:
مجموعه مقالات ادبی
منتقدان ادبیات
نقد ادبی
آپلود شده توسط:
امید سحر
1403/01/05
دیدگاههای کتاب الکترونیکی از خارها به سوی ستاره ها