درک اجبار اکنون: گفتگو
نویسنده:
عباس شکری
امتیاز دهید
بخشی از پیشگفتار:
هنوز آوای جوی مولیان و رایحه ی خوش آن هر شیفته ی شعری را به هیجان وا می دارد. این که آن طلوع درخشان آیا غروبی داشته یا دارد؟ پرسشی است بس دشوار که شاید پاسخی درخور هم نداشته باشد. شاید این سلسله هماره زنده، شبهای بی ستاره ای را پشت سر گذاشته باشد اما، غروب و یلدای مدام، هرگز گذار از رودکی، سعدی، مولوی، حافظ، نیما، اخوان، شاملو و فروغ، مگر می شود به غروب بی سپیده برسد؟
شاعرانی را می توانم دید که با عشقی سرشار مجموعه های فراوانی منتشر کرده اند. اینان راه گم کردگانی را می مانند که در پی هر کورسو میدوند. گروهی روشنایی را در همین می یابند و دیگرانی خسته و زار به انتظار می مانند. در انتظار پاسخی به سزا. اهمیت این انتظار زمانی آشکارتر می شود که ادبیات ایران به دلیل نبود آزادی بیان و پیگردهای سیاسی دو پاره شده است. بخشی در مام وطن اسیر سانسور می باشد که مجال هر نوع آفرینشی را سلب می کند و پاره ی دیگر پراکنده در سراسر جهان و با اتکا به بن مایه های بی چون و چرای ادبیات ایران و آشنایی و بهره مندی از ادبیات غرب در گسترش ادبیات فارسی در تلاش هستند. با این وجود اما، این انتظار که شعر امروز ایران به کدام راه می رود هنوز چشم در راه است و ذهن بسیارانی را مشغول خود کرده است. در میان هنرمندانی که با آنها به گفت و شنود نشسته ام بی شک کسانی هستند که به سرچشمه های زلال راهی برده اند و می توانند این منتظران مشتاق و چشم به در را راهی بنمایند. امید من این است که بتوانم با این مجموعه شرایط امروز شعر و شاعری را از چند دیدگاه و در یک مجموعه به خوبی ارایه دهم. باشد که علاقمندان به ادبیات بتوانند با دیدگاههای مختلف آشنا شنوند و از این رهگذر بهتر به داوری موقعیت امروز شعر و شاعری بنشینند...
بیشتر
هنوز آوای جوی مولیان و رایحه ی خوش آن هر شیفته ی شعری را به هیجان وا می دارد. این که آن طلوع درخشان آیا غروبی داشته یا دارد؟ پرسشی است بس دشوار که شاید پاسخی درخور هم نداشته باشد. شاید این سلسله هماره زنده، شبهای بی ستاره ای را پشت سر گذاشته باشد اما، غروب و یلدای مدام، هرگز گذار از رودکی، سعدی، مولوی، حافظ، نیما، اخوان، شاملو و فروغ، مگر می شود به غروب بی سپیده برسد؟
شاعرانی را می توانم دید که با عشقی سرشار مجموعه های فراوانی منتشر کرده اند. اینان راه گم کردگانی را می مانند که در پی هر کورسو میدوند. گروهی روشنایی را در همین می یابند و دیگرانی خسته و زار به انتظار می مانند. در انتظار پاسخی به سزا. اهمیت این انتظار زمانی آشکارتر می شود که ادبیات ایران به دلیل نبود آزادی بیان و پیگردهای سیاسی دو پاره شده است. بخشی در مام وطن اسیر سانسور می باشد که مجال هر نوع آفرینشی را سلب می کند و پاره ی دیگر پراکنده در سراسر جهان و با اتکا به بن مایه های بی چون و چرای ادبیات ایران و آشنایی و بهره مندی از ادبیات غرب در گسترش ادبیات فارسی در تلاش هستند. با این وجود اما، این انتظار که شعر امروز ایران به کدام راه می رود هنوز چشم در راه است و ذهن بسیارانی را مشغول خود کرده است. در میان هنرمندانی که با آنها به گفت و شنود نشسته ام بی شک کسانی هستند که به سرچشمه های زلال راهی برده اند و می توانند این منتظران مشتاق و چشم به در را راهی بنمایند. امید من این است که بتوانم با این مجموعه شرایط امروز شعر و شاعری را از چند دیدگاه و در یک مجموعه به خوبی ارایه دهم. باشد که علاقمندان به ادبیات بتوانند با دیدگاههای مختلف آشنا شنوند و از این رهگذر بهتر به داوری موقعیت امروز شعر و شاعری بنشینند...
آپلود شده توسط:
Ataman
1403/03/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی درک اجبار اکنون: گفتگو