آنکس که نتوانست: نمایشنامه
نویسنده:
مرتضی جزایری
امتیاز دهید
پرده اول:
پائیز، غروب یکروز بارانی.
یک اطاق کاه گلی قناس با دو تاقچه گود در دیوار و در چوبی رنگ و رو رفته ائی که تنها در خانه است. در تاقچه نزدیک به درخانه، یک جام آئینه بزرگ با قابی فرسوده و یک جلد قرآن و یک شانه چوبی دیده می شود. در تاقچه دیگر چراغ گرد سوزی باشیشه شکسته و دود زده جاخوش کرده است. یک (وان یکاد) بدون قاب هم بر دیوار روبروی تماشاچی دیده می شود که زیر آن چند رشته اسپند بند کرده، چسبیده بدیوار آویزان است. برهنگی کف اطلاق را دو «خرسک» لری رنگ و رو رفته پوشانده است.
پرده که کنار میرود حسنعلی با دختر کوچکش ماهرخ، وسط اطاق بازی می کند و بلند بلند میخندد. کنار دیوار، پهلوی در، فرنگ نشسته و پیراهن پدرش را وصله می کند. سرمای بیرون و صدای باد و باران با رقیه وارد خانه می شود...
پائیز، غروب یکروز بارانی.
یک اطاق کاه گلی قناس با دو تاقچه گود در دیوار و در چوبی رنگ و رو رفته ائی که تنها در خانه است. در تاقچه نزدیک به درخانه، یک جام آئینه بزرگ با قابی فرسوده و یک جلد قرآن و یک شانه چوبی دیده می شود. در تاقچه دیگر چراغ گرد سوزی باشیشه شکسته و دود زده جاخوش کرده است. یک (وان یکاد) بدون قاب هم بر دیوار روبروی تماشاچی دیده می شود که زیر آن چند رشته اسپند بند کرده، چسبیده بدیوار آویزان است. برهنگی کف اطلاق را دو «خرسک» لری رنگ و رو رفته پوشانده است.
پرده که کنار میرود حسنعلی با دختر کوچکش ماهرخ، وسط اطاق بازی می کند و بلند بلند میخندد. کنار دیوار، پهلوی در، فرنگ نشسته و پیراهن پدرش را وصله می کند. سرمای بیرون و صدای باد و باران با رقیه وارد خانه می شود...
آپلود شده توسط:
Faryadesokoot
1403/01/09
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آنکس که نتوانست: نمایشنامه