زندگی غزل نبود
نویسنده:
رحمت بنی اسدی
درباره:
خسرو شاکری
امتیاز دهید
یادها و تاملات دکتر خسرو شاکری در گفتگو با رحمت بنی اسدی
از مقدمه کتاب:
و این گفتوگو نیز خود داستان درازی دارد. هنگامی که دکتر خسرو شاکری را در اواخر سال ۲۰۰۳ میلادی دیدم، حرفهٔ قدیمی روزنامه نویسی ام در ایران، مرا به وسوسه انداخت تا گفت وگویی با وی انجام دهم. مردی که در برابرم نشسته بود از یک سو، تجربه چند دهه فعالیت اجتماعی سیاسی در ایران و خارج را بر دوش داشت و از سوی دیگر تاریخ شناسی بود که تاریخ تدریس میکرد و حوادث ایران و جهان به ویژه تاریخ جنبشهای چپ و رهایی بخش را خوب می شناخت. عمری را در گوشه کتابخانه ها و در لابلای آرشیو وزارت خانه های کشورهای گوناگون به جست وجوی اسناد و مدارکی پرداخته بود تا سرگذشت و سرنوشت این جنبشها را دریابد. حاصل این تلاشها در زمینهٔ جنبش چپ در ایران، دست کم انتشار بیست و سه جلد اسناد تاریخی چپ و نیز چندین اثر دیگر به زبانهای گوناگون است. دیدارمان زیر مجسمه دانتون واقع در خیابان سن ژرمن پاریس بود. دقایقی زیر نیم تنه سبز تیره رنگ دانتون به انتظار ایستادم. مجسمه ای که حکایت بسیاری در سینه داشت و آدمی را به آن روزهای پر تب و تاب انقلاب بزرگ فرانسه می کشانید. هنگامی که دکتر شاکری رسید، قدم زنان به راه افتادیم. پیشنهاد کرد که با هم به رستورانی ایرانی در همان نزدیکیها برویم. رستوران کوچکی در یکی از کوچه پس کوچه های اطراف خیابان سن ژرمن بود. همان جا بود که به او پیشنهاد کردم، اجازه بدهد با هم یک گفت وگوی طولانی انجام دهیم تا وی از تجربیات و فعالیتهای خود بگوید لبخندی زد و گفت که کارهای نیمه کاره هنوز زیاد دارد. علاوه بر آن وضع جسمانیاش هم خوب نیست و قرار است چند روزی در یک بیمارستان بستری شود. وقتی اصرار کردم در جواب گفت باشد. فکر میکنم ارتباط میان ما ادامه داشت تا بالاخره در یکی از روزهای آوریل سال ۲۰۰۴، با مشتی پرسش در دست روبروی یک دیگر نشستیم و نخستین بخش از گفت و گوها انجام شد...
از مقدمه کتاب:
و این گفتوگو نیز خود داستان درازی دارد. هنگامی که دکتر خسرو شاکری را در اواخر سال ۲۰۰۳ میلادی دیدم، حرفهٔ قدیمی روزنامه نویسی ام در ایران، مرا به وسوسه انداخت تا گفت وگویی با وی انجام دهم. مردی که در برابرم نشسته بود از یک سو، تجربه چند دهه فعالیت اجتماعی سیاسی در ایران و خارج را بر دوش داشت و از سوی دیگر تاریخ شناسی بود که تاریخ تدریس میکرد و حوادث ایران و جهان به ویژه تاریخ جنبشهای چپ و رهایی بخش را خوب می شناخت. عمری را در گوشه کتابخانه ها و در لابلای آرشیو وزارت خانه های کشورهای گوناگون به جست وجوی اسناد و مدارکی پرداخته بود تا سرگذشت و سرنوشت این جنبشها را دریابد. حاصل این تلاشها در زمینهٔ جنبش چپ در ایران، دست کم انتشار بیست و سه جلد اسناد تاریخی چپ و نیز چندین اثر دیگر به زبانهای گوناگون است. دیدارمان زیر مجسمه دانتون واقع در خیابان سن ژرمن پاریس بود. دقایقی زیر نیم تنه سبز تیره رنگ دانتون به انتظار ایستادم. مجسمه ای که حکایت بسیاری در سینه داشت و آدمی را به آن روزهای پر تب و تاب انقلاب بزرگ فرانسه می کشانید. هنگامی که دکتر شاکری رسید، قدم زنان به راه افتادیم. پیشنهاد کرد که با هم به رستورانی ایرانی در همان نزدیکیها برویم. رستوران کوچکی در یکی از کوچه پس کوچه های اطراف خیابان سن ژرمن بود. همان جا بود که به او پیشنهاد کردم، اجازه بدهد با هم یک گفت وگوی طولانی انجام دهیم تا وی از تجربیات و فعالیتهای خود بگوید لبخندی زد و گفت که کارهای نیمه کاره هنوز زیاد دارد. علاوه بر آن وضع جسمانیاش هم خوب نیست و قرار است چند روزی در یک بیمارستان بستری شود. وقتی اصرار کردم در جواب گفت باشد. فکر میکنم ارتباط میان ما ادامه داشت تا بالاخره در یکی از روزهای آوریل سال ۲۰۰۴، با مشتی پرسش در دست روبروی یک دیگر نشستیم و نخستین بخش از گفت و گوها انجام شد...
آپلود شده توسط:
Ataman
1403/03/09
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زندگی غزل نبود