رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.
دا
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 547 رای
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 547 رای
.
دا، خاطرات سیده زهرا حسینی از جنگ تحمیلی و اوضاع خرمشهر در روزهای آغازین جنگ است. دختری هفده ساله که با شروع جنگ در روز اول مهر سال پنجاه و نه زندگی‏اش دگرگون می‏شود. روایتی باورپذیر، با فضاسازی بی‏نظیر، به گونه‏ای که خواننده خودش را در خیابان‏های شهر خرمشهر می‏بیند و البته حافظه فوق‏العاده خانم حسینی. آن چیزی که احترام و تحسین خواننده را برمی‏انگیزد این است که روای داستان کارهایی را انجام می‏دهد که دیگران از انجامش سر باز می‏زنند و شاید آن کارها را کوچک و خوار می‏شمرند. دا، در گویش محلی به معنی مادر است و زهرا حسینی با انتخاب این عنوان خواسته رنج، اندوه، تلاش و مقاومت مادران ایرانی را یادآور شود.
سیده زهرا حسینی یک کرد ایرانی است که پدر و مادرش پیش از ولادت او در عراق زندگی می‌کردند و او در سال ١٣٤٢ در آنجا به دنیا آمد. در کودکی همراه خانواده‌اش به ایران بازگشت و پدرش در خرمشهر ساکن شد و پس از مدت‌ها سرگردانی به عنوان رفتگر به استخدام شهرداری درآمد. حسینی پس از کلاس پنجم ترک تحصیل کرد. او فرزند دوم از شش فرزند خانواده بود. خانواده او، به ویژه پدرش سخت پای‌بند مذهب بود و او با چنان اعتقاداتی پرورش یافت و همراه برادر بزرگترش، علی، در فعالیت دوران انقلاب و پس از آن شرکت کرد.
او برای کمک و خدمت، قبرستان را انتخاب می‏کند. غسل و کفن و دفن شهدای جنگ. روز اول دچار ضعف و غش می‏شود اما... آنچه کتاب را بی‏همتا می‏کند بیان گوشه‏هایی از جنگ از زاویه‏ای است که تا به حال به آن پرداخته نشده است. کتابی که اوج فجایع جنگ و در ضمن گوشه‏ای از تاریخ کشور ما را بیان می‏کند. نتیجه گفت‏وگویی هزار ساعته، ارزش این همه هزینه کردن را دارد.

----------------------------------

اطلاعات نسخه صوتی:

دا
بر اساس خاطرات سیده زهرا حسینی
تالیف: سیده اعظم حسینی

تنظیم برای رادیو و کارگردان: جواد پیشگر

بازیگران:
هاجر احمدشمسی، نرگس موسی پور، مهران زنجانی، لیلا طورانی، سکینه میر مقصود...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
rahshad
rahshad
1389/05/12
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دا

تعداد دیدگاه‌ها:
97
عالیه اما باید روحیه خوندنش رو داشت اونقدر واقعیه که چندین بار بی اختیار اشک میریزید...
باهاش اشک ریختم و روزهای جنگ رو حس کردم خیلی زیباست البته وقتی بخونید که نمیخواید ناراحت باشید.
با وعده های پوچ جوانان مملکت را چگونه دمه تیر وتفنگ دادند و کشتند حالا افتخارم میکنند بدترین کتابی که خوندم کتاب دا بود
دوست من قیمت کاغذ آزاد 3 روز پیش، 58 هزار تومان بود، شما از کجا می خرید؛ خوب مفت می خری ؛ البته شاید امروز از 60 هزار تومان هم گذشته باشد، خیلی اعصابت به هم ریخته از این کتاب؛ انگار داغ روی دلت گذاشته!! احتمالاقسمت دوم ضرب المثل را اشتباه تایپ کرده ای، اصلش این است:
نیم کاسه ای زیر کاسه دارد؛ گر چه در دهان عوام افتاده که: کاسه ای زیر نیم کاسه دارد، که اصولا غلط است.
رجوع کنید امثال و حکم خدابیامرز دهخدا!!
فیلمش هم می آید می توانید استفاده کنید، می گویند: پر تیراژترین کتاب است بعد از قرآن و سایر کتابهای مذهبی درجه یک، هر جایی که به ارشاد وابسته باشد می توانید چند دوره از این کتاب دو جلدی را ببینید، می توانید تبلیغات ارشاد؛ که در آن از نظرات نویسنده های انقلابی استفاده شده را مطالعه کنید،
کسی این کتاب را معروف نکرده، اینکه نزدیک هفتاد بار در این سه چهار سال این کتاب با کاغذ دولتی که قیمت هر بندش برای ناشران آزاد نزدیک 50000 تومان آب می خورد در تیراژی بالا چا÷ شده که دلیل نمی شود بگوییم این کتاب توسط حکومت حمایت می شود، دکتر زرین کوب اگر می گوید 50 جلد کتاب دارم که ناشران به خاطر گرانی کاغذ چاپش نمی کنند، حتما یک نیم کاسه ای زیر نیم کاسه دارد، دا حتما عالیست
بخوانید حتما مثل این دوست عزیز که 1000 صفحه را در 2 روز خوانده...
واقعا کتاب عالی بود وقتی این کتاب به دستم رسید دو شبانه روز نخوابیدم تا کامل بخونمش آخه نمی تونستم صبر کنم.
توی عمرم تا حالا با خوندن هیچ کتابی انقد گریه نکرده بودم.:((
دست گلتون درد نکنه:x
حتما حتما حتما این کتابو بخونین.
سلام ، هنوز کامل نخوندم ولی تاثیروتعریف شو زیاد شنیدم .موفق باشید
عالي است خدا اجرتان دهد اشكمان در آمد
عالی بد واقعا عالی بود ..8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)... ادمو با خودش میبرد ...مردن علی .خاک کردن باباش. کار توی غسال خانه ....زجه های مامانش .زندگیشون همه مثل فیلم سینمایی از جلو چشام رد میشدن:(( تمام لحظاتی که زهرا خوددار بود و گریه نمیکرد بجاش من دل سیر گریه میکردم .........طوری داستان بیان شده بود انگار خودم اونجا بودم......... حالا بگذریم از اتفاقات رخ داده که خودش دل شیر میخواست.............احسنت وآفرین..........
وقتي در حال خوندن خاطرات مربوط به جبهه هستم ديگه هيچ چيزي رو دور و برم حس نميكنم آدم و به يه دنياي ديگه ميبره.:-)
دا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک