رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

فرگشت و ژنتیک

فرگشت و ژنتیک
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 345 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 345 رای
بخشی از پیشگفتار کتاب:
آیا حقیقت دارد که یک سری سلول‌های ریز به خودی خود در دریا پدید آمدند و بعد تبدیل به ماهی، خزنده و در نهایت انسان شدند؟ مگر می‌شود انسان با باکتری و گیاه و پرنده فامیل باشد؟ آیا درست که انسان و میمون و شامپانزه از یک خانوادهٔ مشترک هستند؟ این حرف‌ها و ادعاها بر اساس چه مدارکی و اساساً برای چه هدف و منظوری بیان می‌شوند؟ پاسخ به این سوالات و نیز پرسش‌های پیاپی که ذهن شنودگان و خوانندگان نظریهٔ داروین را به خود مشغول می‌دارد، نیاز به پیش‌زمینه‌هایی دارد. ما در این کتاب تلاش کرده‌ایم به طور خیلی خلاصه به این موارد بپردازیم و گرچه ادعای کامل بودن نداریم، اما تلاش خود را کرده‌ایم و امیدوارم کسانی که این پرسش‌ها نیز در ذهن آنها وجود دارد، با خواندن کتاب تا حدودی به جواب قانع‌کننده‌ای برسند. پیش از آغاز بهتر است این جملهٔ کلیدی و مهم نظریه را به خاطر بسپارید: طبیعت به هیچ عنوان به دنبال تکامل دادن موجودات نیست، بلکه تنها موجوداتی قادر به زنده ماندن و تکثیر هستند که همزیستی بیشتری با این تغییرات کسب کرده باشند. نظریهٔ تکامل یا صحیح‌تر بگوییم فرگشت۱، توضیح می‌دهد که چگونه نسل همهٔ موجودات از باکتری گرفته تا گیاه و انسان، همواره به دلیل جهش‌های ژنتیکی در حال تغییر و تحول هستند و این تغییرات گرچه بسیار جزئی و ناملموس هستند، اما در طول زمان طولانی (مثلاٌ دویست میلیون سال)، به تغییرات اساسی تبدیل می‌شوند و موجودی متفاوت را پدید می‌آورند. اشتباه بسیاری از منکران نظریهٔ فرگشت (تکامل) این است که تصور می‌کنند این نظریه ادعا می‌کند موجودات تک‌سلولی بر اثر اتفاقات عجیب تبدیل به ماهی شده‌اند، بعد بالهٔ آنها ناگهان تبدیل به دست و پا شده و حیوان از آب بیرون آمده و روی خشکی شروع به خزیدن یا راه رفتن کرده است! اگر می‌خواهید جواب پرسش‌های خود را در مورد نظریهٔ فرگشت (تکامل) بیابید، کتاب حاضر را از اول تا به آخر به طور کامل بخوانید.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
fardad Kazemi
fardad Kazemi
1389/05/10

کتاب‌های مرتبط

Molecular Biology: A Very Short Introduction
Molecular Biology: A Very Short Introduction
4 امتیاز
از 1 رای
The Hidden Brain
The Hidden Brain
4.8 امتیاز
از 4 رای
Mammoths, Sabertooths, and Hominids
Mammoths, Sabertooths, and Hominids
4 امتیاز
از 1 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی فرگشت و ژنتیک

تعداد دیدگاه‌ها:
343
پیام جان شما گفته ای
مذهبیون چون نظریه فرگشت (تکامل) را نشانه نفی خدا نمیدانند آنرا رد نمیکنند، بلکه فقط اشکالات آنرا (مثل هر نظریه دیگری) مطرح میکنند.

دوست عزیز که مدافع مذهبیون هستید. اگر مذهبیون نظریه تکامل را در تناقض با آیات کتب مقدس خود و باورهایشان نمی دانند؛ پس چرا دائم به آن حمله میکنند؟! مثلاً چرا در مورد جدول تناوبی مندلیف اظهار نظر نمیکنند! لابد چون در مجمع روحانیون، این جدول تصویب شده و با هیچ باور مذهبی تداخل و درگیری جدی ندارد!!! و سؤال دوم اینکه اصولاً مذهبیون مگر تحصیل کردۀ رشته علوم تجربی و کارشناس حقیقی زیست شناسی و بیوشیمی و ژنتیک هستند که توانند در مورد این Fact (حقیقت ثابت شده علمی) نظر بدهند!؟
اشتباه میکنی عزیزم، من قصد تمسخر و تحقیر ندارم. من دارم از شواهد ژنتیکی و شواهد آناتومیکی و اندام های همتا و اندام های وستیجیال و نظریه درون زیستی اندامک ها در سلولهای یوکاریوتیک صحبت میکنم. اینکه وجود میتوکندری در یوکاریوت جانوری، نشانه همزیستی پروکاریوت و یوکاریوت است. اینکه وجود اندامک کلروپلاست در یوکاریوت گیاهی، نشانه همزیستی پروکاریوت و یوکاریوت است و اینها دلایل و شواهدی است برای اثبات چگونگی شکل گیری سلولهای پیچیده تر از سلولهای ساده تر. من دارم از (( طرح ژنوم انسان )) و (( نظریه درخت تبار زایشی )) که در کتاب زیست پیش دانشگاهی برای اهل علم قابل بررسی هستند صحبت می کنم. بعد میگویم: همه چیز در درون هستی در حال تحول است و نیرویی ماورایی از بیرون دخالت های غیر منطقی نمی کند. بعد شما میگویید:
مادیون همه چیز را از دیدگاه علمی بررسی میکنند. لابد فردا هم میخواهند کشف کنند که ذرات تشکیل دهنده خدا چیه! علت این همه مطالبی که گفته ای اینه که خدا رو نشناخته ای( که البته اگر میشناختی که من و تو دیگه بحثی باهم نداشتیم) وقتی که خالق رو با مخلوق مقایسه میکنی و فکر میکنی که خالق خودش مخلوق است ! من دیگه چی میتونم بگم؟!

آخه عزیزمن! به قول خودت (( مادیون )) و اصطلاحاً materialist ها به بررسی (( ماده )) میپردازند و اجزای ماده را ( چه ماده زیستی و چه ماده غیر زیستی) مشاهده و مطالعه می کنند. چه در فیزیک، چه شیمی؛ چه زیست شناسی و چه نجوم. و خدای مذاهب که (( ماده )) نیست که فردا بخواهیم روی چیزی که در عالم ماده وجود ندارد بحث کنیم و اجزای سازنده اش را هم شرح دهیم!! اول باید چیزی را ببینیم و وجوش را تایید بکنیم که بعد نسبت به اجزای سازنده اش نظر بدهیم!! البته بلانسبت شما، بعضی مذهبیون مغلطه میکنند و میگویند خدایی که خالق است و ده فرمان را هم به موسی داده، همان (( انرژی )) است. اما باید به آنها بگویم. انرژی قابل تبدیل به ماده است و انرژی و ماده دو روی یک سکه هستند و دو فاز مختلف از یک واقعیت واحد. در این صورت مغلطه مذهبیون مبنی بر این جمله ظاهراً روشنفکرانه که میگوید ( خدا انرژی است.) قابل تبدیل به این است که بگوییم ( خدا، ماده است!! ) و اینها همه ساخته های ذهن انسانهایی است که میخواهند هرجور که هست خدا را در یافته های علمی داخل کنند و با همه احترامی که برایتان قائل هستم مذهبیون در مناظره با مادی گرایان آخرش به اینجا می رسند که:
قضاوت در مورد مطالب شما را به دیگران واگذار میکنم.

یعنی انبوه کسانی که به خدا باور دارند جواب تو انسان لامذهب و بیخدا را بدهند!! دست شما درد نکند ما به اندازه کافی در اقلیت هستیم!
در ثانی من جای خالق و مخلوق را اشتباه نگرفتم. من میگویم خلق ( پیدایش چیز از عدم) اندیشه ای باطل است و اصولاً الفاظی چون خالق و مخلوق با این تعریفی که من از خلق کردم غلط هستند
قوری چای راسل، که آنرا «قوری چای آسمانی» نیز خوانده‌اند، تمثیلی است که ابتدا فیلسوف معاصر برتراند راسل بیان کرد. منظور از آن رّد نظری بود که ارائه دلیل بر نبود خدا را بر عهده شکاکان می‌داند.راسل در مقاله‌ای تحت عنوان آیا خدایی هست؟، که به سفارش مجله ایلوستریتد در سال ۱۹۵۲ نوشت و هرگز منتشر نشد، چنین نوشت:
اگر من مدعی می‌شدم که در منظومه شمسی میان زمین و مریخ یک قوری چینی دور خورشید می‌گردد، هیچ کس قادر نبود مدعای مرا رد کند، مشروط به آنکه حواسم می‌بود که در ادامه بگویم این قوری آنقدر کوچک است که حتی با قوی ترین تلسکوپ‌ها هم قابل رویت نیست. اما اگر تا آنجا پیش می‌رفتم که می‌گفتم چون مدعای من ابطال ناپذیراست جایز نیست عقل بشر به آن شک کند، به حق به یاوه گویی متهم می‌شدم. با این حال، اگر وجود این قوری در کتب قدما تایید شده بود و آن را حقیقتی قدسی شمرده و هر یکشنبه در کلیسا درباره آن به وعظ می‌پرداختند و در مدارس آن را به ذهن کودکان فرو می‌کردند، تردید در وجود آن نشانه نامتعارف بودن تلقی می‌شد و شخص شکاک را در عصر روشنگری به نزد روانپزشک و در دوره پیش از آن به دادگاه تفتیش عقاید می‌فرستادند.
اما هميشه جاي براي تفكر هست.به اين سوال من هم فكر كنيد آيا وقتي نوزادي متولد شد و زمان و مكان وهستي براي او شكل گرفت ميتواند بگويد كه جهان از وقتي من خلق شدم شروع شد؟ او دنياي خود را مي بيند و تولدي كه چشم اورا به دنيايي گشود كه از آن نشات گرفته است.در هر صورت سير هستي هميشه به جزيي از خود برگشته است.
همین اندیشه شروع شدن از یک نقطه؛ ذهن را متوجه یک خلاء و حفره می کند... و آنوقت این خلاء را با خدایی آفرینشگر پر میکند. میبیند که علم اینجا سکوت کرده. پس مذهب اینجا شلوغ می کند. قبل از بیگ بنگ را نشانه میگیرد . این خدا بود جرقه زد...
فارغ از یافته های علمی در مورد بیگ بنگ، با یک نظر فلسفی قدیمی مواجه هستیم. آیا جهان محدث است ( از یک جا شروع شده و حادث شده) یا جهان قدیم است (ازلی است و شروع خاصی نمیتوان برایش تصور کرد) ؟ بیگ بنگ اثبات نمی کند که جهان هستی الزاماً محدث است. اگر قبل از آن را ببینیم باز چیز روحانی وجود ندارد بلکه باز چیزی از جنس همین جهان را داریم دوست ناراضی من!
این دوست فیزیکدان گفت:
بيگ بنگ دريست كه با ضربه اي سخت به روي ما بسته شده و ما نمي دانيم پشت اين در چه چيزهايي وجود داشته؟
اما هميشه جاي براي تفكر هست.به اين سوال من هم فكر كنيد آيا وقتي نوزادي متولد شد و زمان و مكان وهستي براي او شكل گرفت ميتواند بگويد كه جهان از وقتي من خلق شدم شروع شد؟ او دنياي خود را مي بيند و تولدي كه چشم اورا به دنيايي گشود كه از آن نشات گرفته است.در هر صورت سير هستي هميشه به جزيي از خود برگشته است.آيا ما هم روزي شبيه همين نوزاد چشم و گوش خواهيم گشود؟ به هر حال هميشه اميد به باز كردن دري باقيست!!
هاو كينگ فيزيكدان معاصري كه خيلي ها او را بعد از انشتين بزرگترين مظهر تفكر بشري ميدانند ميگويد:((وقتي هر ستاره اي كه حول نقطه اي معين ميرمبد و به يك سياهچاله ختم ميشودپس جهاني كه در حال انبساط است قطعا بايد از يك تكينگي آغاز شده باشد.جهاني كه در ابتدا بسيار داغ بوده بعدا منبسط شده و رو به سردي رفته است و بي نظمي هاي موجود در آن ستاره ها و سيارات را ايجاد كرده است. جهاني كه پي در پي در حال افزايش بوده اما چگالي آن تغيير نكرده است))
به هر حال بيگ بنگ نظريه ايست كه مبدا هستي را ورق ميزند وبطور كلي مورد توجه وتاييد فيزيكدانان بزرگي قرار گرفته است اما در كنار آن لازم ميبينم اشاره اي هم به اين مساله كنم كه معتقدان مذهبي نيز در اين ميان اذعان ميكردند كه اينكه جهان چطور آغاز شده و چگونگي وضعيت اوليه جهان تحت اراده خدا بوده و خدا هر طوري كه ميخواسته آفرينش خود را شروع كرده است.هاوكينگ در اين رابطه ميگويدممكنست همينطور باشد اما در اينصورت اراده خدا ميتوانسته آنطور باشد كه تكامل و سير عالم هم به طور يكسره ودلخواه انجام شود اما جهان چنان نظم و وهمبستگي اي دارد كه بايد انديشيد حتما شروع آن هم طبق قاعده و قوانيني بوده .انشتين هم ميگويد خدا براي اداره جهان قرعه اي نكشيده و تاسي نريخته است!!
اما در مورد اينكه پيش از بيگ بنگ چه بوده است مساله ايست كه بطور حتم غير قابل پيش بيني ست .ما طبق سير و وضع كنوني جهان و با مشاهدات و آزمايشات در دست مي توانيم شروع آنرا پيش بيني كنيم اما اينكه قبل از آن چه بوده است نمي دانيم چون در مورد ان هيچ اطلاعاتي نداريم .بيگ بنگ دريست كه با ضربه اي سخت به روي ما بسته شده و ما نمي دانيم پشت اين در چه چيزهايي وجود داشته؟
اما هميشه جاي براي تفكر هست.به اين سوال من هم فكر كنيد آيا وقتي نوزادي متولد شد و زمان و مكان وهستي براي او شكل گرفت ميتواند بگويد كه جهان از وقتي من خلق شدم شروع شد؟ او دنياي خود را مي بيند و تولدي كه چشم اورا به دنيايي گشود كه از آن نشات گرفته است.در هر صورت سير هستي هميشه به جزيي از خود برگشته است.آيا ما هم روزي شبيه همين نوزاد چشم و گوش خواهيم گشود؟ به هر حال هميشه اميد به باز كردن دري باقيست!!
جواب شما، صحت نظریه من را نشان میدهد که مادیون همه چیز را از دیدگاه علمی بررسی میکنند. لابد فردا هم میخواهند کشف کنند که ذرات تشکیل دهنده خدا چیه! علت این همه مطالبی که گفته ای اینه که خدا رو نشناخته ای( که البته اگر میشناختی که من و تو دیگه بحثی باهم نداشتیم) وقتی که خالق رو با مخلوق مقایسه میکنی و فکر میکنی که خالق خودش مخلوق است ! من دیگه چی میتونم بگم؟!
جهان هستی پیش از بیگ بنگ هم بوده.

این نظر شما هم اشتباه است. طبق گفته همین کتاب (فرگشت و ژنتیک) قبل از مهبانگ(بیگ بنگ) هیچ چیز وجود نداشت (و در جایی خواندم که حتی زمان هم وجود نداشت) و فقط انرژی عظیمی در نقطه ای جمع شده بود که به علل ناشناخته ای این انرژی آزاد شد و بیگ بنگ بوجود آمد.(اگر غیرمنطقی است تقصیر من و دیگر مذهبیون عالم نما ! نیست. این تئوری را مادیون مطرح کرده اند) منهم در جواب گفتم که این انرژی عظیم رو که آزاد شدنش منجر به بیگ بنگ شده کی یا چی بوجود آورده؟
این ذهن انسانی ماست که می خواهد برای هر چیزی ابتدا و انتها در نظر بگیرد. یونیان باستان در همان زمان پاسخ را داده اند. آنها میگفتند. (( جهان قدیم )) یا (( جهان ازلی )).این یعنی جهان سرمدی است و ازلی- ابدی است. از قدیم بوده و تا ابد خواهد بود. کره زمین شروع و خاتمه دارد اما جهان هستی شروع و خاتمه ندارد. بوده و تا همیشه هست اما در بودن خود تغییراتی داخلی میپذیرد. ستاره هایی زاییده میشوند ( تجمیع ذرات بنیادین به گرد هم ) و ستاره هایی که انرژی خود را مصرف میکنند از بین می روند و تغییراتی از این قبیل درون هسیت رخ میدهد اما اینکه اجزای هستی تغییر میکنند به این نتیجه ختم نمیشود که جهان قبلا نبوده و بعدا خلق شده! جهان بوده و خواهد بود منتها در این بودن اجزای آن تغییراتی را محتمل می شود. نظری که بعضی دوستان در مورد بیگ بنگ داده اند؛ و من کاری به درستی و نادرستی آن ندارم این است: پیش از بیگ بنگ چه بوده؟! جهان هستی پیش از بیگ بنگ هم بوده. بیگ بنگ یکی از نبض ها و پالس های چهان هستی است. در مورد بیگ بنگ اخیر که تا به امروز 15 میلیارد سال از عمر آن میگذرد باید گفت همچنان بر اثر نیروی انفجار ذرات جهان از هم دور میشوند. ذرات بنیادین هستی در یک توده جمع شده اند و بعد با نیروی رانش حاصل از انفجار بیگ بنگ از هم دور شده اند. و الان جهان رو به انبساط است و ذرات همچنان از هم فاصله میگیرند و دور میشوند. نیروی رانش اولیه که تمام شود. چندین میلیارد سال دیگر اجسام و کرات و ذرات مجددا به سوی یک کانون برایند نیروها؛ که یک کانون مشترک است؛ جذب میشوند. ( یعنی این بار جاذبه بر رانش و دافعه غالب میشود اما بسیار کند و تدریجی...) و وقتی باز به هم رسیدند و تشکیل توده متراکم دیگری دادند دوباره بیگ بنگی دیگر... در اینصورت معمای خدای آغازگر هستی راحت تر در ذهن حل میشود. همیشه از خود بپرسید اگر هر معلولی، علت میخواهد. خود خدای مذهب هم نمیتواند از این اصل ذهنی مبرا باشد و وجود خدا هم علتی میخواهد. اگر هستی از خدا آمد. باید بپرسیم خدا از کجا آمد. استفاده از الفاظی چون علت العلل و غایت الوجود بهتر است به هستی تعلق گیرد. نه خدای هستی. چون اگر قرار باشد هستی از جایی بیاید. و خالق آن را از عدم به هستی آورده. وجود خالق هم مشمول همین پرسش است که خالق از کجا آمد. تو جواب میدهی خالق ازلی-ابدی است و همیشه بوده و آورنده نمیخواهد! من هم جواب میدهم هستی همیشه بوده و ازلی-ابدی است و آورنده نمیخواهد! تو میگویی هستی را او آورده است من میگویم او را کی آورده است؟ تو میگویی او خودش آمده. من میگویم هستی هم خودش آمده! و بهتر بگویم اصلاً هستی آمدن و نیامدن نمیخواهد. هستی بوده و هست.
اگرتو گفتی خدا از کجا آمده؟ من هم به تو میگویم هستی از کجا آمده. پس خواهش میکنم دیگر از این به بعد این سؤال مغلطه آمیز رایج را نپرسید که اول مرغ بود یا تخم مرغ؟!(!)
قضاوت در مورد مطالب شما را به دیگران واگذار میکنم.
«افراد مذهبی وقتی که با دانش و علم مواجه می‌شوند به سه گروه بزرگ تقسیم می‌شوند. من آن‌ها را چنین طبقه‌بندی می‌کنم: «جاهل»، «عالم‌نما» و «لاادری».»
* «امروزه «نظریه تکامل» همانند «نظریه گردش زمین به دور خورشید» به قدری روشن است که جای هیچ‌گونه شک و شبه‌ای باقی نگذاشته است.»
'
* «ایمان مذهبی و دینی، دست کم به تعبیر متعارف آن، یک «پندار» است: باور کاذبی است که در برابر تمام شواهد خلاف خود سخت‌جانی می‌کند. هنگامی‌که یک‌نفر دچار پندار می‌شود، او را دیوانه‌ می‌خوانند. هنگامی که افراد بسیاری دچار یک پندار می‌شوند، آن‌ها را مؤمن‌ خطاب می‌کنند. نقل قولهایی از ریچارد داوکینز
.اين خداي بزرگ مطمئنا قدرت تحمل اين رو داره كه يه روز در زمين افرادي مثل من پيدا بشن و او رو انكار كنن.

از ته دل امیدوارم همینطور باشه. خداوند (فارغ از هر دین و مذهبی) بخشنده تر و با ظرفیت تر از اون چیزیه که ما فکر میکنیم. :x
مغالطه به همین میگویند که شما نظر یک شیخک بیسواد(بقول خودتان) را به همه مذهبیون ربط میدهید و آنگاه با این استدلال همه مذهبیون را میکوبید!
دوستانی که نظرات مرا در این قسمت خوانده اند بگویند از کدام قسمت حرفهای من برداشت کرده اند که من گفته ام انسان باید از رحم میمون بیرون آمده باشد تا نظریه داروین ثابت شود؟! آیا اصلا نظرات مرا در مورد 5 اشکالی که به نظریه داروین وارد کردم خوانده اید؟ ( البته یکسری از دوستان مثل بردیا و نیما جوابهای منطقی دادند که از ایشان متشکرم)
دوستان! ما اینجا جمع نشده ایم که به حرفهای هم بخندیم و همدیگر را مسخره کنیم! ما اینجا باهم دوستانه گفتمان میکنیم و اگر توانستیم همدیگر را قانع میکنیم اگر هم نشد قضاوت را برعهده دیگران میگذاریم. :-)
فرگشت و ژنتیک
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک