نمایشنامه برصیصای عاشق
نویسنده:
اکبر یادگاری
امتیاز دهید
از متن کتاب:
خادم: ای قاضی از این مرد بگذرید که عبادت به جنونش کشانده. اگر چه بی آزار است اما هر چه می گوید از دیوانگیست. من شهادت می دهم و اگر به دروغ شهادت می دهم، به دارم بکشید. و می دانم که این زن مرده در تابوت خفته هم شهادت می دهد برصیصا دیوانه ای است که آزارش به هیچکس نرسیده است. و شهادت می دهم دروغ کسان این زن فریب است. من که تمام شب را تنها در کنار برصیصا به صبح کردم می گویم آنچه را که بر ما گذشت و هیچ از آن کم نمی گذارم.
ای قاضی این مرد چون به ورد می نشیند، دهان که باز می کند، به دو کلام مردمان بیمار را تندرست می کند. شما آب می خورید، او به همان آسانی کارهای سخت می کند. من آن شب درهای سرسرا را بستم تا به حجره ام که در باغ است برم و لختی بخفتم...
بیشتر
خادم: ای قاضی از این مرد بگذرید که عبادت به جنونش کشانده. اگر چه بی آزار است اما هر چه می گوید از دیوانگیست. من شهادت می دهم و اگر به دروغ شهادت می دهم، به دارم بکشید. و می دانم که این زن مرده در تابوت خفته هم شهادت می دهد برصیصا دیوانه ای است که آزارش به هیچکس نرسیده است. و شهادت می دهم دروغ کسان این زن فریب است. من که تمام شب را تنها در کنار برصیصا به صبح کردم می گویم آنچه را که بر ما گذشت و هیچ از آن کم نمی گذارم.
ای قاضی این مرد چون به ورد می نشیند، دهان که باز می کند، به دو کلام مردمان بیمار را تندرست می کند. شما آب می خورید، او به همان آسانی کارهای سخت می کند. من آن شب درهای سرسرا را بستم تا به حجره ام که در باغ است برم و لختی بخفتم...
آپلود شده توسط:
ملا ممدجان
1401/12/09
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نمایشنامه برصیصای عاشق