رسته‌ها
حمله دیو یک چشم و عاقبت دروغگوئی
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 3 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 3 رای
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچکس نبود. در روزگاران پیشین در یکی از شهرهای ایران دیو خطرناک و یک چشمی یک روز خود را به سرچشمه آب شهر انداخت و مانع از جاری شدن آب چشمه به شهر گردید. وجود دیو یک چشم باعث شد که آب بطرف شهر سرآزیر نشود و مردم در بی آبی بیتابی کنند. روزها و هفته‌ها گذشت اما دیو یک چشم همچنان آب چشمه را سد کرده بود و اجازه نمی‌داد قطره‌ای آب به سوی شهر جاری شود. مردم وحشت‌زده به نزد حاکم هر رفتند و از وی‌ خواستند به سربازانش دستور بدهد شر دیو را از سرشان کم کند. حاکم جبار چون در قصر خود مقدار زیادی آب داشت و معنی بی آبی را نمی دانست مردم را از قصر باشکوه خود بیرون کرد و فریاد کشید که من سربازانم را برای حفظ جانم می‌خواهم. چگونه آنها را به جنگ دیو یک چشم بفرستم؟
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
18
تعداد دسترسی:
51
آپلود شده توسط:
kalaam
kalaam
1401/10/11

کتاب‌های مرتبط

ریکه کاکلی
ریکه کاکلی
4.3 امتیاز
از 4 رای
پوست خرسی
پوست خرسی
4.4 امتیاز
از 5 رای
شستک
شستک
4 امتیاز
از 3 رای
خرسی که می خواست خرس بماند
خرسی که می خواست خرس بماند
4.6 امتیاز
از 9 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی حمله دیو یک چشم و عاقبت دروغگوئی

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
حمله دیو یک چشم و عاقبت دروغگوئی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک