شمه ای از کرامات مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی
نویسنده:
محمدعلی تولایی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
عصرهای دوشنبه مرحوم حاج شیخ برای زیارت به شهر می آمدند و در مدرسه خیرات، اطاق اینجانب که در طبقه تحتانی بود، ارباب رجوع را ملاقات می فرمودند. روزی مرد محترمی که زائر بود از اهل همدان به حاج شیخ عرض کرد دوستی دارم در همدان مدتی است مبتلا به تب و نوبه است و هر چه معالجه کرده است، موثر نبوده. من چون قصد زیارت مشهد داشتم، تقاضا کرد حضور حضرتعالی مشرف شوم و دعایی برای او مرحمت فرمایید. حاج شیخ فرمودند: شما قصد ده روزه کرده اید؟ گفت: آری. خرما و انجیر دعا خوانده، به او مرحمت فرمودند و گفتند روزها بعد از نماز صبح و مغرب (یا طور دیگری که فعلا به خاطر ندارم) بخورید و پس از چند روز بیاید. آن مرد دستور حاج شیخ را عمل کرد. به او فرمودند: ان شاالله مریض شما بهبود یافته! بعد معلوم شد خوردن خرما و انجیر دعا خوانده به وسیله این شخص رابط سبب بهبود آن شخص در همدان شده است.
بیشتر
عصرهای دوشنبه مرحوم حاج شیخ برای زیارت به شهر می آمدند و در مدرسه خیرات، اطاق اینجانب که در طبقه تحتانی بود، ارباب رجوع را ملاقات می فرمودند. روزی مرد محترمی که زائر بود از اهل همدان به حاج شیخ عرض کرد دوستی دارم در همدان مدتی است مبتلا به تب و نوبه است و هر چه معالجه کرده است، موثر نبوده. من چون قصد زیارت مشهد داشتم، تقاضا کرد حضور حضرتعالی مشرف شوم و دعایی برای او مرحمت فرمایید. حاج شیخ فرمودند: شما قصد ده روزه کرده اید؟ گفت: آری. خرما و انجیر دعا خوانده، به او مرحمت فرمودند و گفتند روزها بعد از نماز صبح و مغرب (یا طور دیگری که فعلا به خاطر ندارم) بخورید و پس از چند روز بیاید. آن مرد دستور حاج شیخ را عمل کرد. به او فرمودند: ان شاالله مریض شما بهبود یافته! بعد معلوم شد خوردن خرما و انجیر دعا خوانده به وسیله این شخص رابط سبب بهبود آن شخص در همدان شده است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شمه ای از کرامات مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی