شرح شمع شدن
نویسنده:
احسان اقبال سعیدی
امتیاز دهید
“انسان در سیر بودن یا تکوین خود بر و در کره خاکی احوال ذهنی غریبی را تجربت نموده و به کوهی از عرف، باور ، تقدیر و تراز و ترازو دچار آمده است . به گذر سالیان رسوبات چنان منسجم گشته اند که فرهادوشی به قوه عشق و تیشه ی تیز قادر به برکندن شان نیست”.
در حکایت شمع که عنوان کتاب نیز برگرفته از آن است شمع را با قلم و خون شهیدان مقایسه می کند که کارش ایثار و از خودگذشتگی برای مردمان عالم خاکی است که خود می سوزد و می سازد تا چراغ راه هدایتی برای دیگران باشد:
“شمع را قامت به قلم ماند و انگار آن به کتابت و ترجمان تفکر آدم و شمع را با مفهوم شهید و شهادت میانه است . کو شهید بریده است و بهر جانان نثار می کند وجود خویش را، صله و سیم در میان نیست و جان شیرین پیشکش است”.
بطور کلی این کتاب مجموعه مناسبی از باورهای نویسنده را آشکار می سازد که معتقد به تغییر و اصلاح اموری است که ناخودگاه شکل عرف و سنت پذیرفته و جای در ریشه های خرافی مردم دارد و تا هنگامی که این باورهای خرافی ریشه کن نگردد عرفا و دانشمندان همچون شمعی ناچار به سوختن و ساختن هستند.
بیشتر
در حکایت شمع که عنوان کتاب نیز برگرفته از آن است شمع را با قلم و خون شهیدان مقایسه می کند که کارش ایثار و از خودگذشتگی برای مردمان عالم خاکی است که خود می سوزد و می سازد تا چراغ راه هدایتی برای دیگران باشد:
“شمع را قامت به قلم ماند و انگار آن به کتابت و ترجمان تفکر آدم و شمع را با مفهوم شهید و شهادت میانه است . کو شهید بریده است و بهر جانان نثار می کند وجود خویش را، صله و سیم در میان نیست و جان شیرین پیشکش است”.
بطور کلی این کتاب مجموعه مناسبی از باورهای نویسنده را آشکار می سازد که معتقد به تغییر و اصلاح اموری است که ناخودگاه شکل عرف و سنت پذیرفته و جای در ریشه های خرافی مردم دارد و تا هنگامی که این باورهای خرافی ریشه کن نگردد عرفا و دانشمندان همچون شمعی ناچار به سوختن و ساختن هستند.
آپلود شده توسط:
ehsaneghbalsaeid1365
1401/09/29
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شرح شمع شدن
عصر کنونی علاوه بر جستجوی بی صبرانه تجدد، عصر بازگشت به نوستالوژیهای از یاد رفته نیز هست. با وزیدن باد مشروطه خواهی در ایران بخشی از کهن الگوهای ماندگار سرزمین ما نیز به تیر غصب تجددخواهی و توسعه جویی گرفتار شد، مشروطه خواهان یا رومی رومی بودند یا زنگی زنگی. این روحیات ایرانیان در یکی از برجستهترین آثار روشنفکری آن روزگار نیز به خوبی هویداست؛ در کتاب «حاجی بابای اصفهانی» به عنوان یکی از نخستین رمانهای فارسی، به هیچ یک از ساحتها، شئونات اجتماعی و کهن الگوهای ایرانیان گذشته مصونیتی اعطا نشده است. به گمان روشنفکران عصر مشروطه تقریبا هیچ چیزی در ایران از جمله سبکها و قالبهای ادبی دیرینه موافق طبع توسعه طلبی و قانون خواهی نبوده است. با گذر روشنفکری رادیکال و سنت ستیز پس از مشروطه که برخواسته از روح زمانه و اشتیاق دیرین انسان عصر مشروطه برای رفع عقب ماندگی ایران، دستیابی به توسعه و ترقیخواهی بود، تلاشهای زیادی برای احیای سنتهای پسندیده ادبی کهن نیز صورت گرفته است، به نظر نگارنده کتاب «شرح شمع شدن» از این دست تلاشهاست. این کتاب نه در پی تجددستیزی یا بازگشت به سبک ادبی گذشته بلکه در پی پایهریزی و احیای نثر ادبی کلاسیک با روایت و نگاهی نو به مسائل روز است.
کتاب شرح شمع شدن، دل نوشته و جستاری ادبی شبیه به شیوه نثر مرسل و فنی در ادبیات کلاسیک است. این کتاب درباب جستجوگری معنا و گشودن روزن و پنجرهای برای دانستن و گشودن راز و گرههای افتاده بر ذهن و زمانه نویسنده است. سبکی که با سماجت، تهور و شجاعت مثال زدنی در پی احیای نثر ادبی مرسل و حتی فنی مغفول مانده ادبیات کلاسیک است؛ این جستار ادبی شاید موافق مزاج مجازی شده نسل امروزی که با کم حوصلگی در جستجوی دل نوشتههای احساسی و مهیج سریع است، نباشد، اما قلم توانمند، پر مغز و نغز و آهنگین اقبال سعیدی برای شیفتگان میراث ادبی، دلچسب و خواندنی است.
دکتر منصور رستگار فسایی” در کتاب “انواع نثر فارسی” مشخصات این دو نثر را چنین شرح داده است: «1- مقصود از نثر فنی یا ادبی، آن نثری است که الفاظ براساس یک قاعدهء بیانی، انتخاب و در کنار هم قرار می گیرند. استفاده از تشبیهات و کنایات و استعاره ها به وفور در آن دیده می شود. ایجاز، شرط اصلی آن است. زینت و جمال آرایی کلام، رکن عمدهء آن را تشکیل می دهد. بنابراین، مقصود در نثر ادبی، خلق زیبایی است که به واسطهء کلمات به وجود می آید. قدرت ایجاد و اختراع تعبیرات، شکوه و جلال معانی و تصورات و نقش ها، قواعد سبک و انشأ، موسیقی کلمات و جمله ها، فرار از تکرار، شور و احساسات، از ویژگی های نثر ادبی به شمار می آیند. 2_نثر مرسل: نثر مرسل، نوشته یی است که معنا به صورت روشن در قالب الفاظ رسا و صریح بیان می شود. پیچیدگی های معنایی در آن وجود ندارد. قواعد دستور و نظم معنوی رعایت می گردد. کلمات، فصیح، خوش آهنگ و فاخر انتخاب می شوند. ترکیب های تازه وشیوهء بیان ادیبانه دارد. ضوابط شعری را می پذیرد. آرایش های کلامی، آن را زیبا و دلپذیر می سازد.»
نثر کتاب شرح شمع شدن، افزون بر آنکه تلفیقی از نثر فنی یا ادبی و نثر مرسل و مشحون از ویژگیهای این دو نثر فاخر و زیبای فارسی است، مثل سایر آثار نویسنده شاعرانه، مسجع و تعابیر روز است. نثر شاعرانه و آهنگین اثر، تصنعی نیست، چرا که از اعماق وجود نویسنده برخاسته است. اقبال سعیدی با پیریزی این نثر ادبی در پی تظاهر و تفاخر و دور شدن از سنت زمانه ساده نویسی نیست. نویسنده این جستارهای ادبی آنچنان در اعماق سرچشمه فیاض میراث ادبی فارسی غوطهور است، که وجودش با این میراث برایش سرشته شده است، او به مثابه غریق در عشق، امید و جستجوگری معناست. این سه ویژگی عصاره ادبیات کلاسیک ایران است که آن را متمایز از بخش بزرگی از ادبیات جهان ساخته است. اقبال سعیدی با زندگی در دریای مواج و بی پایان آثار ادبی کلاسیک ایران، به دوزیستی تبدیل شده که فقط برای هوا گرفتن و آفتاب گرفتن گاهی روی زمین و ساحل میآید و دیر زمانی نمیپاید که باید دوباره به اعماق برگردد. البته آثار قلمی او اگر چه به نثر فنی و مرسل ادبیات کلاسیک پهلو میزند، اما سرشار از مفاهیم آشنای زمانه و احساساست اصیل و عاری از هیجانات لحظهای است.
کتاب در چند بخش با موضوع «آه و گناه»، «جستاری در باب مرگ و متعلقاتش»، «نامه را در جامعهات پنهان مدار، شب، رنج، نمایش و ... توسط انتشارات مهر راوش روانه بازار کتاب شده است. حسن ختام این این جستار ادبی «شمع» است که خود بر پیشانی این کتاب نشسته است. هم عنوان و هم فصلبندی کتاب هنرمندانه است، این کتاب با آه و گناه، به مثابه نخستین عامل رنج و تنهایی و نخستین همزاد انسان پس از هبوط و طرد شدن شروع میشود و به سوختن چون شمع به مثابه جاافتادهترین و پربسامدترین استعاره از عاشق دلسوخته در فرهنگ ایران زمین به پایان میرسد.
شرح شمع شدن، جستارهایی است «در نگرش و کشف و شهود صاحب قلم در احوال و اقوال انسان در این زمین و زمانه». این کتاب کوشیده «تا بذر تردید و دودلی بیفکند تا مگر از معبر تفسیر و بازاندیشی به پردلی راه ببرد». یادداشت پیش رو برداشت صادقانه نگارنده از کتاب شرح شمع شدن احسان اقبال سعیدی است و طبعا هر اثر ادبی مثل همه دستاوردهای انسانی خالی از خلل نیست، اما به حکم این بیت از حافظ «که هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند»، یادداشت فوق به نقاط قوت بسنده کرده است.