غزلواره ها: مجموعه شعر
نویسنده:
م. سحر
امتیاز دهید
شعر خورشید آشکار نمی آید:
خورشید آشکار نمی آید
شب با افق کنار نمی آید
این خرمن ظلام پریشان را
تک شعله ای نثار نمی آید
تا نور بر رکاب برآرد پای
اسب آید و سوار نمی آید
دریا غریق خویشتن است اما
باران به شوره زار نمی آید
ای تکدرخت خاک نشین این خاک
دیگر تو را به کار نمی آید
بر شاخه ات شکوفه شکفتن را
ایمان پایدار نمی آید
تا بر سر تو ابر عقیم افتاد
در خانه ات بهار نمی آید
بیشتر
خورشید آشکار نمی آید
شب با افق کنار نمی آید
این خرمن ظلام پریشان را
تک شعله ای نثار نمی آید
تا نور بر رکاب برآرد پای
اسب آید و سوار نمی آید
دریا غریق خویشتن است اما
باران به شوره زار نمی آید
ای تکدرخت خاک نشین این خاک
دیگر تو را به کار نمی آید
بر شاخه ات شکوفه شکفتن را
ایمان پایدار نمی آید
تا بر سر تو ابر عقیم افتاد
در خانه ات بهار نمی آید
آپلود شده توسط:
Kandooo
1401/09/26
دیدگاههای کتاب الکترونیکی غزلواره ها: مجموعه شعر