واقعه نگاری یک قتل - جلد ۲
نویسنده:
فرهاد روشن
امتیاز دهید
برگرفته از متن کتاب:
فریاد زد: "مصطفی؟"
صدا سه بار پشت سر هم در سلول خالی تکرار شد:
"مصطفی، مصطفی.."
اسکندر از روی تخت بلند شد. کنار پنجره و پهلوی احمد که از پنجره به تاریکی شب و بیرون خیره شده بود ایستاد. دست روی شانه او گذاشت و گفت:
"بسه، تمومش کن! فکر می کنی اگر سه بار اسم اون رو فریاد بزنی، جواب میده؟"
سلول تاریک بود. کسی که روی تخت می نشست، کاملا در تاریکی فرو می رفت. فقط از پنجره یک خط باریک نور تا در کوچک سلول کشیده میشد..
بیشتر
فریاد زد: "مصطفی؟"
صدا سه بار پشت سر هم در سلول خالی تکرار شد:
"مصطفی، مصطفی.."
اسکندر از روی تخت بلند شد. کنار پنجره و پهلوی احمد که از پنجره به تاریکی شب و بیرون خیره شده بود ایستاد. دست روی شانه او گذاشت و گفت:
"بسه، تمومش کن! فکر می کنی اگر سه بار اسم اون رو فریاد بزنی، جواب میده؟"
سلول تاریک بود. کسی که روی تخت می نشست، کاملا در تاریکی فرو می رفت. فقط از پنجره یک خط باریک نور تا در کوچک سلول کشیده میشد..
آپلود شده توسط:
samiyari
1401/06/06
دیدگاههای کتاب الکترونیکی واقعه نگاری یک قتل - جلد ۲