گریزپا
نویسنده:
پانائیت استراتی
مترجم:
ارونقی کرمانی
امتیاز دهید
برگرفته از متن کتاب:
روزی که پدرم در محله یهودی شهر «ایراپل» خانه ای خرید، ۱۶ سال بیشتر نداشتم. دو سه روز از خرید خانه جدید نگذشته بود که به آن انتقال یافتیم. به خوبی می دانستم در اینجا نیز مدت زیادی ساکن نخواهیم بود؛ زیرا پدرم خانه های قدیمی و فرور ریخته را به قیمت مناسب خریده، پس از آنکه تعمیر می کرد، می فروخت. شغل او خرید و فروش خانه محسوب میشد و مادرم نیز هرچند خرید لوازم و مایحتاج زندگی را به عهده داشت و هر روز با وجود ضعف و ناتوانی پیری، سر به بازار می زد، باز از زندگی خود راضی بود. ما کلفتی هم داشتیم که در کارهای خانه از قبیل طبخ و شستشوی رخت و غیره مادرم را کمک و همراهی می کرد...
بیشتر
روزی که پدرم در محله یهودی شهر «ایراپل» خانه ای خرید، ۱۶ سال بیشتر نداشتم. دو سه روز از خرید خانه جدید نگذشته بود که به آن انتقال یافتیم. به خوبی می دانستم در اینجا نیز مدت زیادی ساکن نخواهیم بود؛ زیرا پدرم خانه های قدیمی و فرور ریخته را به قیمت مناسب خریده، پس از آنکه تعمیر می کرد، می فروخت. شغل او خرید و فروش خانه محسوب میشد و مادرم نیز هرچند خرید لوازم و مایحتاج زندگی را به عهده داشت و هر روز با وجود ضعف و ناتوانی پیری، سر به بازار می زد، باز از زندگی خود راضی بود. ما کلفتی هم داشتیم که در کارهای خانه از قبیل طبخ و شستشوی رخت و غیره مادرم را کمک و همراهی می کرد...
آپلود شده توسط:
marlboro
1401/04/18
دیدگاههای کتاب الکترونیکی گریزپا