علی بابا و چهل راهزن
نویسنده:
                                        
                                            آنتوان گالاند
                                        
                                    مترجم:
                                            
                                                اسماعیل پور کاظم
                                            
                                        امتیاز دهید
                                    
                                    
                                
                                    یک روز علی بابا چهل نفر دزد را دید که به سمت کوهستان میرفتند. چهل دزد کیسهها و جعبههای فراوانی روی پشتشان بود که با خودشان میبردند. علی بابا به دنبال آنها رفت و دید که که چهل دزد جلوی غاری ایستادند. یکی از دزدها فریاد زد: "سیم سیم باز شو" و تخته سنگ بزرگی کنار رفت و دزدها وارد غار شدند. علی بابا مدتی بعد از اینکه دزدها از غار بیرون رفتند و دور شدند جلوی تخته سنگ رفت و همان جمله دزدها را تکرار کرد و وار غار شد و...
                                    
                                    
                                        
                                    
                                آپلود شده توسط:
                                
                                            sahar318
                                            
                                    1401/02/24
                                        
دیدگاههای کتاب الکترونیکی علی بابا و چهل راهزن