رسته‌ها
انگشت طلائی
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 3 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 3 رای
یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود
در آن روزگارهای قدیم مرد ثروتمندی زندگی می کرد که خیلی طلا دوست داشت. آنقدر طلا دوست میداشت که حتی شبها تو خوابم خواب طلا میدید. بله این مرد همه چیز خونه اش را به رنگ زد طلایی درآورده بود که برق می زدند، حتی تختخوابش...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
31
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
kalaam
kalaam
1400/12/05

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی انگشت طلائی

تعداد دیدگاه‌ها:
1
انگشت طلائی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک