مرگ پلنگ
نویسنده:
ابوالفضل اردوخانی
امتیاز دهید
کوتاه از متن کتاب:
جواد آقا نمی خواست زن بگیره، تکیه کلامش هم این بود که زن مال خره، مگه من خرم؟ رفقای زن و بچه دار دوستش داشتن هیچی نمی گفتن. سالها یکی بعد از دیگری می گذشت؛ هر وقت یکی از رفقا زن می گرفت، میگفت این یکی هم خر شد. یک روز گفت اردوخانی میخوام یه چیزی بهت بگم، نخندی، گفتم کدوم حرف تو خنده دار بوده که این یکیش باشه؟ پوزخندی زد و گفت: من میخوام خر بشم، تو هم بایستی شاهد باشی، منم خنده ام گرفت هر چند حرفش خنده دار نبود. بعد از ازدواجش گفت: بچه مال خره، مگه من خرم که بچه دار بشم؟ یک روز خیلی دلخور دیدمش، با یک من شکر نمیشد خوردش، قیافه ماتم زده داشت...
بیشتر
جواد آقا نمی خواست زن بگیره، تکیه کلامش هم این بود که زن مال خره، مگه من خرم؟ رفقای زن و بچه دار دوستش داشتن هیچی نمی گفتن. سالها یکی بعد از دیگری می گذشت؛ هر وقت یکی از رفقا زن می گرفت، میگفت این یکی هم خر شد. یک روز گفت اردوخانی میخوام یه چیزی بهت بگم، نخندی، گفتم کدوم حرف تو خنده دار بوده که این یکیش باشه؟ پوزخندی زد و گفت: من میخوام خر بشم، تو هم بایستی شاهد باشی، منم خنده ام گرفت هر چند حرفش خنده دار نبود. بعد از ازدواجش گفت: بچه مال خره، مگه من خرم که بچه دار بشم؟ یک روز خیلی دلخور دیدمش، با یک من شکر نمیشد خوردش، قیافه ماتم زده داشت...
آپلود شده توسط:
samiyari
1400/09/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مرگ پلنگ