رسته‌ها
خشم مایک هامر
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 12 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 12 رای
داستان با این جملات آغاز می شود:
از خانه بیرون آمدم و آهسته به طرف کارم به راه افتادم. از هوا باران ریزی می بارید. در حالیکه لبه بارانیم را بالازده بودم، به فکر فرورفتم. اکنون یکماه بود که بیکار بودم. مثل اینکه جنایتکاران از ترس من جرئت کاری را در نیویورک نداشتند. در هر حال از این بیکاری کسل کننده خسته و ناراحت بودم. سیگاری روشن کرده و در حالیکه به آرامی به آن پک می زدم، وارد خیابان پنجاه و چهارم شدم. از دور، نمای ساختمانی که دفترکارم در آن قرار داشت، نمودار گردید. از این فکر که جنایتکاران از (مایک هامر)، دشمن بلای جان آدمکشان می ترسند، در خود لذتی احساس می نمودم.
همینکه وارد دفتر کارم شدم، تلفن به صدا درآمد. بارانی را از تن خارج نموده، گوشی را برداشته، به زودی صدای پات چامبرز، دوست عزیزم را شناختم...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
99
آپلود شده توسط:
محراب
محراب
1400/08/05

کتاب‌های مرتبط

کلاغ ها
کلاغ ها
4.3 امتیاز
از 3 رای
یک آدمکش اجاره داده میشود
یک آدمکش اجاره داده میشود
4.4 امتیاز
از 14 رای
فرزندان شیطان
فرزندان شیطان
3.5 امتیاز
از 26 رای
خفاش در تاریکی پرواز میکند
خفاش در تاریکی پرواز میکند
4.6 امتیاز
از 10 رای
شن های داغ - جلد ۱
شن های داغ - جلد ۱
4.6 امتیاز
از 19 رای
شن های داغ - جلد ۲
شن های داغ - جلد ۲
4.6 امتیاز
از 15 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی خشم مایک هامر

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
خشم مایک هامر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک