رسته‌ها
افسانه برهوت
امتیاز دهید
5 / 5
با 2 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 5
با 2 رای
از متن کتاب:
صحنه:
بامداد - تختگاه بهرام شاه، شاه خراسان - سال هجوم مغول.
تالاری دلگشا، با ستونهای سنگی، زمین از فرشهای زیبا پوشیده شده و دیوارها با پرده های حریر و نقوش رنگارنگ آذین گشته است. بر بالای پلکان تخت شاه قرار دارد و در دو سوی تخت چهارپایه هایی برای درباریان و میهمانان. دری پشت تخت پیداست که به اندرونی میرود و دری روبه روی تخت که خاص شرفیابی است. در این هنگام بهرام شاه بر تخت تکیه زده و بدرالدین پشت تخت، دست بر سینه ایستاده است. شاه در خود فرو رفته و خسته می نماید. لحظه ای بعد حاجب به درون می آید. سلطان را در خود می یابد. زمین ادب بوسه میزند

حاجب: سلطان به سلامت باد! (بهرام شاه تکان نمی خورد) عمر سلطان دراز باد! (سلطان چون تندیسی است) درباریان و خاصان و پیوندان، در انتظار دیدار سلطان خویشند.
بهرام شاه: (تنها لبانش می جنبد) بیایند! (حاجب زمین را می بوسد، آرام به عقب می رود و از تالار خارج می گردد. دمی بعد از همان در به ترتیب: وزیر نظام الدین، آذر سمرقندی ، محمد بیدآبادی و غیاث الدین طوسی داخل می شوند. پیش می آیند و در مقابل سلطان بر زمین بوسه میزنند.)...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
64
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

ایده‌هایی برای دُزدیدن
ایده‌هایی برای دُزدیدن
3.7 امتیاز
از 3 رای
فصل خون
فصل خون
4.3 امتیاز
از 9 رای
نمایشنامه دخترک گل فروش
نمایشنامه دخترک گل فروش
4 امتیاز
از 2 رای
شب: نمایشنامه
شب: نمایشنامه
4.2 امتیاز
از 32 رای
پالتوی خیس
پالتوی خیس
4 امتیاز
از 106 رای
کورگم‌ها
کورگم‌ها
4.2 امتیاز
از 5 رای
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی افسانه برهوت

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
PDF
۹,۴۴ مگابایت
۱۰۰۰۰ تومان
افسانه برهوت
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک