اثربخشی واقعیت درمانی در امیدواری و افسردگی زنان پس از طلاق
امتیاز دهید
طلاق و فروپاشی زندگی منجر به برهم خوردن تعادل روانی-عاطفی افراد خانواده می¬گردد. متأسفانه در جامعه ما، زندگی زنان مطلقه با ابهامات و مخاطراتی روبرو است. سرپرستی فرزندان به تنهایی و به سختی، مشکلات اقتصادی، زندگی در تنهایی و همراه با افسردگی و ناامیدی و همچنین نگرش غلط جامعه نسبت به زنان مطلقه و بیوه در نبود همسرانشان، آنان را در رابطه اجتماعی و حضور در اجتماع با مشکلات عدیده¬ای روبرو می¬کند.اختلال افسردگی جزو اختلالهای خلقی محسوب میشود. افسردگی به هر شکل دیده شود، شیوه دید فرد از خود، از دیگران و از دنیا را تعریف میکند. افسردگی قدرت قضاوت را تضعیف میکند و باعث رفتارهای نامعقول میشود. در هر یک از موارد، بیمار نمیتواند زندگی روزمره عادی داشته باشد (کاپلان و سادوک، ۱۹۸۷؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۳). ادوارد بیبرینگ در تعریف افسردگی چنین میگوید: افسردگی را میتوان بیان عاطفی از حالت درماندگی، ناتوانی خود بدون در نظر گرفتن آنچه باعث شکست مکانیزم مربوط به احترام به خود گردیده، تعریف نمود. همچنین اظهار میدارد که افسردگی ممکن است در نتیجه عدم توانائی در انکار جنبههای تهدید کننده محیط بوجود آید (به نقل از مصطفایی، ۱۳۹۰). افسردگی بیماری است که تمایل به عود و دائمی شدن دارد. به طور کلی بسیاری از مطالعات نشان داده اند که افسردگی تاًثیر منفی بسزایی روی عملکرد سیستم ایمنی زنان مطلقه دارند. از سوی دیگر اشنایدر و همکارانش (۲۰۰۳) امید را مجموعه¬ای شناختی می¬دانند که مبتنی بر احساس موفقیت ناشی از منابع گوناگون و مسیرها است. مسیرهای تفکر انعکاس¬دهنده ظرفیت فرد برای تولید کانال¬های شناختی برای رسیدن به اهدافش است و منابع تفکر هم عبارتند از افکاری که افراد در باره توانایی¬ها و قابلیت¬هایشان برای عبور از مسیرهای برگزیده تعریف کرده¬اند تا به اهداف¬شان برسند. از طریق ترکیب منابع و مسیرها، می¬توان به اهداف رسید. اگر هر کدام از این دو عنصر شناختی وجود نداشته باشند، رسیدن به اهداف غیر ممکن است. از آن جا که عناصر دوگانه سازنده امید، یعنی منابع و مسیرها، بیانگر فرآیند افکار هدف¬مدار می¬باشند و تفکرات هدف مدار هم از لحاظ نظری نقطه مرکزی و ثقل معنا در زندگی هستند، پس می¬توان فرض نمود که تفکر امیدوارانه پیامد اصلی معناداری در زندگی می¬باشد (اشنایدر و فلدمن، ۲۰۰۵؛ به نقل از نصیری و جوکار، ۱۳۸۷). نظریه امید دو نوع هدف خاص را مشخص می¬کند، اهداف گرایشی )رویکردی( که میل برای یک کار مثبت را نشان می¬دهد و اهداف اجتنابی که از چیزهای منفی جلوگیری می¬کند. اگرچه اهداف متفاوتی وجود دارد اما بهترین اهداف، اهدافی است که برای فرد رسیدن به آن دارای ارزش باشد و با داشتن موانع چالش¬انگیز ولی نه برطرف نشدنی، احتمال دستیابی به آنها در میان مدت وجود داشته باشد (کار، ۱۹۸۶؛ ترجمه ثنایی و شریفی، ۱۳۸۵). یکی از راه¬های موثر بر درمان افسردگی و ناامیدی زنان مطلقه استفاده از واقعیت درمانی می¬باشد. در این شیوه درمان مواجه شدن با واقعیت، قبول مسئولیت، شناخت نیازهای اساسی، قضاوت اخلاقی درباره درست بودن و یا نادرست بودن رفتار، تمرکز بر اینجا و اکنون، کنترل درونی و در نتیجه نیل به هویت توفیق مورد تاکید است. بر اساس نظر گلاسر هر فرد، زمانی می¬تواند احساس توانمندی و اعتماد و احترام به خویشتن و در نهایت احساس شادمانی و امیدواری کند که بتواند نیازهای اساسی خود را به طور مؤثر برآورده سازد و باور کند که سررشته امور زندگی¬اش در دست خودش است و خود می¬تواند شرایط بهتری برای خود فراهم سازد (مرادی شهربابک، قنبری¬هاشم¬آبادی، آقامحمدیان¬شعرباف، ۱۳۸۹). بنابراین لازم است با اقدامات لازمه مانند استفاده از واقعیت درمانی این ناسازگاری¬ها را در این قشر افراد کاهش یا از بین برد.
۱-۲- بررسی ماهیتی موضوع
طلاق و جدایی مهمترین عامل از هم گسیختگی ساختار بنیادی¬ترین بخش جامعه یعنی خانواده است. یکی از مشکلاتی که زنان مطلقه با آن دست و پنجه نرم می¬کنند مشکلات افسردگی است. افسردگی دومین اختلال رایج روانشناختی است. روانشناس معروف، مارتین سلیگمن (۱۹۷۵) افسردگی را به عنوان سرماخوردگی روانی می شناسد. به نظر می رسد که زنان مطلقه نسبت به زنان غیرمطلقه از افسردگی بیشتری برخوردار هستند زیرا آنان سال¬ها بعد از طلاق حوادث استرس¬زای بیشتری را تجربه می¬کنند. افسردگی اختلالی است که با کاهش انرژی و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بی¬اشتهایی و افکار مرگ و خودکشی مشخص می¬شود و با تغییر در سطح فعالیت، توانایی¬های شناختی، تکلم، وضعیت خواب و اشتها همراه است که منجر به اختلال در عملکرد شغلی، روابط اجتماعی و بین فردی می¬شود (کاپلان و سادوک، ۱۹۹۳؛ ترجمه رضاعی، ۱۳۸۷). واتز (۱۹۷۴) افسردگی را اضطراب ثانویه مینامد که فعالیت و قابلیت حیاتی و جسمانی و عقلانی را پایین میبرد فارز میگوید: افسردگی ممکن است نمایانگر وضعی باشد که در آن برای فرد محقق میشود که همه راههای دست یافتن به هدفهای باارزش بر او بسته است و ممکن است این بستگی دائمی باشد. با توجه به تعاریف ارائه شده به طور کلی افسردگی به نوعی رفتار گفته میشود که صاحب آن با فرو رفتن در خود و بیتوجهی یا کم توجهی به محیط اطراف و دیگران مشخص میشود (فرزاد فر، ۱۳۸۵). افسردگی تنها زمانی نابهنجار تلقی میشود که یا با واقعهای که رخ داده است متناسب نباشد و یا فراتر از حدی که برای اکثر مردم نقطه آغازین بهبود است ادامه یابد. دو مشخصه اصلی و اساسی افسردگی، ناامیدی و غمگینی است (باتلر و تونی، ۱۹۸۴؛ ترجمه کریمی¬طاری، ۱۳۷۸).
یکی دیگر از تبعات طلاق کاهش میزان امیدواری است. امید سازه¬ای بسیار نزدیک به خوش-بینی است، از نظر اشنایدر (۲۰۰۲) امید عبارت است از ظرفیت ادراک شده برای تولید مسیرهایی به سمت هدف¬های مطلوب و انگیزه ادراک شده برای حرکت در این مسیرها (اشنایدر، ۲۰۰۰). اشنایدر امید را به عنوان سازه¬ای شامل دو مولفه مفهوم¬سازی کرده است: توانایی طراحی گذرگاه¬هایی به سوی هدف¬های مطلوب به رغم موانع موجود و کارگزار و انگیزش برای استفاده از این گذرگاه¬ها. طبق این مفهوم¬سازی، امید هنگامی نیرومند است که هدف¬های ارزشمندی را دربرگیرد و با داشتن موانع چالش¬انگیز، احتمال دستیابی به آنها در میان مدت وجود داشته باشد. جایی که ما به رسیدن به هدف¬ها اطمینان داریم، امید غیرضروری است. جایی که مطمئن هستیم به هدف نخواهیم رسید، در این صورت نومید می¬شویم. طبق این مفهوم¬سازی، هیجان¬های مثبت و منفی محصول جنبی تفکر هدفمند امید و ناامیدی هستند (کار، ۱۹۸۶؛ ترجمه ثنایی و شریفی، ۱۳۸۵). امید را «مجموعه¬ای شناختی می¬دانند که مبتنی بر احساس موفقیت ناشی از منابع گوناگون (انرژی معطوف به هدف) و مسیرها (برنامه ریزی برای دستیابی به اهداف) است (یعقوبی، محققی و منظمی تبار، ۱۳۹۲).
از آنجا که زنان مطلقه¬ای که امیدوارترند، به دیگران به عنوان منابع حمایتی و پایگاه¬هایی که می¬توانند به آنها تکیه نمایند، می¬نگرند. اشنایدر و همکاران (۲۰۰۲). و با چالش¬هایی که ممکن است در زندگی خود روبرو شوند، سازگار می¬شوند، شادی بالاتری تجربه می¬کنند و از زندگی-شان رضایت بیشتری دارند (کلینگ، ۲۰۰۶). همچنین می توانند این گفتمان درونی را در خود رشد دهند که «می توانم این کار را به پایان برسانم، من نباید شکست بخورم و ناامید شوم» آنها موفقیت¬هایشان را بیشتر از شکست¬هایشان می بینند (اشنایدر، ۲۰۰۰). ازاین رو، افراد با امیدواری بالا مسئله محورتر هستند، انتظار موفقیت های بیشتری در آینده دارند و امید می¬تواند به عنوان یک عامل شفا دهنده، چند بعدی، پویا و قدرتمند توصیف شود و نقش مهمی در سازگاری با فقدان داشته باشد.افسردگی و ناامیدی از مظاهر بی¬معنایی زندگی هستند. با توجه به آنچه گفته شد پایین آمدن سطح امیدواری و افزایش افسردگی زنان مطلقه، یکی از چالش¬های امروز روان درمانی می¬باشد و یافتن راهی برای افزایش امیدواری و کاهش افسردگی در زنان مطلقه نیازمند توجه فزون¬تری می¬باشد. در این راستا رویکرد های درمانی بسیاری ایجاد شده و به کار گرفته شده اند. اما یکی از رویکردهای درمانی که بر امیدواری و افسردگی تأثیر بسزایی دارد رویکرد واقعیت درمانی گلاسر (نظریه انتخاب) است (ووبولدینگ و بریکل، ۲۰۰۶). واقعیت درمانی مجموعه¬ای از تکنیک¬ها، روش¬ها و ابزارهایی است که برای کمک به افراد به منظور حرکت از رفتارهای ناکارآمد به رفتارهای کارآمد، از انتخاب¬های مخرب به انتخاب¬های سازنده و از همه مهمتر از سبک زندگی ناخشنود به سبک زندگی خشنود می باشد (گلاسر، ۲۰۱۰). هدف واقعیت درمانی، پرورش قبول مسئولیت در فرد و ایجاد هویتی موفق است. فرد بایستی رفتاری را که در صدد اصلاح آن است، شناسایی کند، تمام توجه خود را به آن معطوف سازد و عذر و بهانه¬ای برای رد مسئولیت خود نیاورد و راه¬های رسیدن به اهدافش را ارزیابی نماید. از بین آنها روش¬هایی را که به نتایج مطلوب¬تری خواهد انجامید، انتخاب کند و احساس مثبت¬تری را نسبت به خود تجربه نماید (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۹۰).بنابراین با توجه به اهداف و برنامه¬های واقعیت درمانی می¬توان از آن به عنوان یک روش درمانی در افزایش میزان امیدواری و کاهش افسردگی زنان پس از طلاق استفاده نمود. در این پژوهش سوالی که مطرح می¬شود این است که آیا آموزش واقعیت درمانی در افزایش امیدواری و کاهش افسردگی زنان پس از طلاق موثر می باشد؟
بیشتر
۱-۲- بررسی ماهیتی موضوع
طلاق و جدایی مهمترین عامل از هم گسیختگی ساختار بنیادی¬ترین بخش جامعه یعنی خانواده است. یکی از مشکلاتی که زنان مطلقه با آن دست و پنجه نرم می¬کنند مشکلات افسردگی است. افسردگی دومین اختلال رایج روانشناختی است. روانشناس معروف، مارتین سلیگمن (۱۹۷۵) افسردگی را به عنوان سرماخوردگی روانی می شناسد. به نظر می رسد که زنان مطلقه نسبت به زنان غیرمطلقه از افسردگی بیشتری برخوردار هستند زیرا آنان سال¬ها بعد از طلاق حوادث استرس¬زای بیشتری را تجربه می¬کنند. افسردگی اختلالی است که با کاهش انرژی و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بی¬اشتهایی و افکار مرگ و خودکشی مشخص می¬شود و با تغییر در سطح فعالیت، توانایی¬های شناختی، تکلم، وضعیت خواب و اشتها همراه است که منجر به اختلال در عملکرد شغلی، روابط اجتماعی و بین فردی می¬شود (کاپلان و سادوک، ۱۹۹۳؛ ترجمه رضاعی، ۱۳۸۷). واتز (۱۹۷۴) افسردگی را اضطراب ثانویه مینامد که فعالیت و قابلیت حیاتی و جسمانی و عقلانی را پایین میبرد فارز میگوید: افسردگی ممکن است نمایانگر وضعی باشد که در آن برای فرد محقق میشود که همه راههای دست یافتن به هدفهای باارزش بر او بسته است و ممکن است این بستگی دائمی باشد. با توجه به تعاریف ارائه شده به طور کلی افسردگی به نوعی رفتار گفته میشود که صاحب آن با فرو رفتن در خود و بیتوجهی یا کم توجهی به محیط اطراف و دیگران مشخص میشود (فرزاد فر، ۱۳۸۵). افسردگی تنها زمانی نابهنجار تلقی میشود که یا با واقعهای که رخ داده است متناسب نباشد و یا فراتر از حدی که برای اکثر مردم نقطه آغازین بهبود است ادامه یابد. دو مشخصه اصلی و اساسی افسردگی، ناامیدی و غمگینی است (باتلر و تونی، ۱۹۸۴؛ ترجمه کریمی¬طاری، ۱۳۷۸).
یکی دیگر از تبعات طلاق کاهش میزان امیدواری است. امید سازه¬ای بسیار نزدیک به خوش-بینی است، از نظر اشنایدر (۲۰۰۲) امید عبارت است از ظرفیت ادراک شده برای تولید مسیرهایی به سمت هدف¬های مطلوب و انگیزه ادراک شده برای حرکت در این مسیرها (اشنایدر، ۲۰۰۰). اشنایدر امید را به عنوان سازه¬ای شامل دو مولفه مفهوم¬سازی کرده است: توانایی طراحی گذرگاه¬هایی به سوی هدف¬های مطلوب به رغم موانع موجود و کارگزار و انگیزش برای استفاده از این گذرگاه¬ها. طبق این مفهوم¬سازی، امید هنگامی نیرومند است که هدف¬های ارزشمندی را دربرگیرد و با داشتن موانع چالش¬انگیز، احتمال دستیابی به آنها در میان مدت وجود داشته باشد. جایی که ما به رسیدن به هدف¬ها اطمینان داریم، امید غیرضروری است. جایی که مطمئن هستیم به هدف نخواهیم رسید، در این صورت نومید می¬شویم. طبق این مفهوم¬سازی، هیجان¬های مثبت و منفی محصول جنبی تفکر هدفمند امید و ناامیدی هستند (کار، ۱۹۸۶؛ ترجمه ثنایی و شریفی، ۱۳۸۵). امید را «مجموعه¬ای شناختی می¬دانند که مبتنی بر احساس موفقیت ناشی از منابع گوناگون (انرژی معطوف به هدف) و مسیرها (برنامه ریزی برای دستیابی به اهداف) است (یعقوبی، محققی و منظمی تبار، ۱۳۹۲).
از آنجا که زنان مطلقه¬ای که امیدوارترند، به دیگران به عنوان منابع حمایتی و پایگاه¬هایی که می¬توانند به آنها تکیه نمایند، می¬نگرند. اشنایدر و همکاران (۲۰۰۲). و با چالش¬هایی که ممکن است در زندگی خود روبرو شوند، سازگار می¬شوند، شادی بالاتری تجربه می¬کنند و از زندگی-شان رضایت بیشتری دارند (کلینگ، ۲۰۰۶). همچنین می توانند این گفتمان درونی را در خود رشد دهند که «می توانم این کار را به پایان برسانم، من نباید شکست بخورم و ناامید شوم» آنها موفقیت¬هایشان را بیشتر از شکست¬هایشان می بینند (اشنایدر، ۲۰۰۰). ازاین رو، افراد با امیدواری بالا مسئله محورتر هستند، انتظار موفقیت های بیشتری در آینده دارند و امید می¬تواند به عنوان یک عامل شفا دهنده، چند بعدی، پویا و قدرتمند توصیف شود و نقش مهمی در سازگاری با فقدان داشته باشد.افسردگی و ناامیدی از مظاهر بی¬معنایی زندگی هستند. با توجه به آنچه گفته شد پایین آمدن سطح امیدواری و افزایش افسردگی زنان مطلقه، یکی از چالش¬های امروز روان درمانی می¬باشد و یافتن راهی برای افزایش امیدواری و کاهش افسردگی در زنان مطلقه نیازمند توجه فزون¬تری می¬باشد. در این راستا رویکرد های درمانی بسیاری ایجاد شده و به کار گرفته شده اند. اما یکی از رویکردهای درمانی که بر امیدواری و افسردگی تأثیر بسزایی دارد رویکرد واقعیت درمانی گلاسر (نظریه انتخاب) است (ووبولدینگ و بریکل، ۲۰۰۶). واقعیت درمانی مجموعه¬ای از تکنیک¬ها، روش¬ها و ابزارهایی است که برای کمک به افراد به منظور حرکت از رفتارهای ناکارآمد به رفتارهای کارآمد، از انتخاب¬های مخرب به انتخاب¬های سازنده و از همه مهمتر از سبک زندگی ناخشنود به سبک زندگی خشنود می باشد (گلاسر، ۲۰۱۰). هدف واقعیت درمانی، پرورش قبول مسئولیت در فرد و ایجاد هویتی موفق است. فرد بایستی رفتاری را که در صدد اصلاح آن است، شناسایی کند، تمام توجه خود را به آن معطوف سازد و عذر و بهانه¬ای برای رد مسئولیت خود نیاورد و راه¬های رسیدن به اهدافش را ارزیابی نماید. از بین آنها روش¬هایی را که به نتایج مطلوب¬تری خواهد انجامید، انتخاب کند و احساس مثبت¬تری را نسبت به خود تجربه نماید (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۹۰).بنابراین با توجه به اهداف و برنامه¬های واقعیت درمانی می¬توان از آن به عنوان یک روش درمانی در افزایش میزان امیدواری و کاهش افسردگی زنان پس از طلاق استفاده نمود. در این پژوهش سوالی که مطرح می¬شود این است که آیا آموزش واقعیت درمانی در افزایش امیدواری و کاهش افسردگی زنان پس از طلاق موثر می باشد؟
آپلود شده توسط:
ghanonyar021
1400/06/20
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اثربخشی واقعیت درمانی در امیدواری و افسردگی زنان پس از طلاق