زندگانی و فلسفه حاج ملاهادی سبزواری
نویسنده:
مرتضی مدرسی چهاردهی
درباره:
ملا هادی سبزواری
امتیاز دهید
از متن کتاب:
بعد از صدرالدین شیرازی صاحب کتابهای بسیار مشهور اسفار اربعه و شرح اصول کافی و چند کتاب دیگر و عبدالرزاق لاهیجی مولف نفیس تجوید و شوارق و گوهرمراد، دیگر حکیمی بنام در رشته های حکمت اشراق و مشاء در جهان اسلامی و کشور ایران ظهور نکرد و چون سخنان شیخ احمد احسائی دانشمند روحانی دستگاه نوینی را بنام کلام اهل بیت تاسیس نموده، هوشمندان کم و بیش به آن متمایل شدند؛ تا آنکه ملا احمد اسماعیل اصفهانی حکیم و ملا علی نوری، استادان حاج ملاهادی سبزواری، برای نخستین بار در رشته حکمت و علوم الهی به سخنان شیخ انتقاد نمودند و پس از آن نوبت به حاج ملاهادی سبزواری رسید که بزرگترین حوزه بحث و تدریس حکمت اشراق و مشاء را در سبزوار تاسیس کرد...
بیشتر
بعد از صدرالدین شیرازی صاحب کتابهای بسیار مشهور اسفار اربعه و شرح اصول کافی و چند کتاب دیگر و عبدالرزاق لاهیجی مولف نفیس تجوید و شوارق و گوهرمراد، دیگر حکیمی بنام در رشته های حکمت اشراق و مشاء در جهان اسلامی و کشور ایران ظهور نکرد و چون سخنان شیخ احمد احسائی دانشمند روحانی دستگاه نوینی را بنام کلام اهل بیت تاسیس نموده، هوشمندان کم و بیش به آن متمایل شدند؛ تا آنکه ملا احمد اسماعیل اصفهانی حکیم و ملا علی نوری، استادان حاج ملاهادی سبزواری، برای نخستین بار در رشته حکمت و علوم الهی به سخنان شیخ انتقاد نمودند و پس از آن نوبت به حاج ملاهادی سبزواری رسید که بزرگترین حوزه بحث و تدریس حکمت اشراق و مشاء را در سبزوار تاسیس کرد...
آپلود شده توسط:
zakeri.mahdi
1400/04/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زندگانی و فلسفه حاج ملاهادی سبزواری
برگهای تاریخ ایرانِ دوره قاجار، شرح مفصل سفرهای ناصرالدین شاه با جزئیاتی فراوان را به خود دیده و به ثبت رسیده است. جزئیاتی که از منظر رویدادهای تاریخی ایران و ارائه اطلاعاتی دقیق از وضعیت شهرها و آبادیهای آن دوره بسیار اهمیت دارد.
سال ۱۲۸۳ قمری، مصادف با ۱۲۴۵ خورشیدی، شاه صاحبقران اولین سفرش را به ولایت خراسان و به قصد زیارت مشهد مقدس آغاز کرد. سفری که بیش از ۶ ماه به طول انجامید و آن طور که حکیم الممالک در یادداشتهای روزانه سفرنامه خراسان آورده است، شاه از میان اعیان و چاکران و درباریانش با همراهی عیال و اولاد و اسباب تجمل، به سمت خراسان راهی شدند. بر اساس گزارش حکیم الممالک بیش از ۲۰ هزار تن از اطرافیان و درباریان و ملازمان و ... ناصرالدین شاه که در «سفرنامه خراسان» قید شده است از تهران به قصد زیارت و پابوسی حضرت رضا (ع) عزم مشهد میکنند.
در فهرست بلند بالای همراهان ناصرالدین شاه در سفر اول خراسان با وجود نام مهدعلیا (مادر سلطان صاحبقران) نام یک فرد بیش از همه مورد توجه شاه بوده است؛ رضا اقبال السلطنه مشهور به «آقا رضا عکاس باشی» او در این سفر و به فرمان ناصرالدین شاه مأمور شده بود از مناسبتها، بناها، آبادیهای بین راه، اردوهای همایونی، اشخاص و چهرههای مشهور دیار خراسان عکاسی کند.
سفر اول ناصرالدین شاه به خراسان باعث شد تا در تاریخ، نام آقارضا به عنوان نخستین عکاس باشی دربار قاجار که از مشهد و حرم مطهر رضوی عکاسی کرده است، ثبت شود.
یکی از ویژگیهای سفرنامه خراسان که حکیم الممالک آن را به رشته تحریر درآورده، شرح حال خواندنی شاه قجری و همراهانش در این سفر شش ماهه بوده است. برای نمونه در جایی از این سفرنامه، حکیم الممالک از حمله ترکمنها به قافله ناصرالدین شاه مینویسد و سرنوشت مهاجمان نگون بختی که زنان و دخترانشان نصیب شازدههای قاجار میشود که آقارضا اقبال السلطنه هم از آن بی نصیب نمیماند. صرف نظر از مکتوبات حکیم الممالک از این سفر شش ماهه و توصیفهای او از احوال ناصرالدین شاه قاجار و همراهانش، آنچه در این چند سطر اهمیت مییابد، شرحی است که از نخستین و تنها عکس ثبت شده از عالم و فیلسوف بزرگ آن روزگار، ملاهادی سبزواری به جا مانده است.
روایتی از یگانه عکس ملاهادی سبزواری که آقارضا عکاس باشی ثبت کرد
درباره این عکس مشهور بسیار نوشته اند با این حال هنوز هم تعدادی از تصاویر نقاشی شده از این عکس، به اشتباه در برخی رسانهها و باور مردم، به عنوان تنها تصویر موجود از ملاهادی سبزواری شناخته میشود.
بر اساس گزارش حکیم الممالک، ملاهادی سبزواری تنها فردی بوده است که در زمان ورود ناصرالدین شاه به سبزوار برای خوشامدگویی به دیدار شاه نیامده، با این حال سلطان صاحبقران برای دیدار با این فیلسوف مشهور انگیزهای وصف ناپذیر داشته است.
شیوه نگارش حکیم الممالک به صورت روزانه بوده و آن طور که میتوان استنباط کرد، پیش از دیدار ناصرالدین شاه و ملاهادی سبزواری، شاه فرمان عکاسی از این چهره دینی را به آقارضا عکاس باشی ابلاغ میکند که خواندن شرح آن به قلم ادیب الممالک خالی از لطف نیست:
«روز دوشنبه ۲۹ محرم
امروز سپهسالار و ... نشسته بودند، صورت منازل مراجعت را معین میکردند، عکاس باشی عکس حاجی ملاهادی را انداخته بود، تعریف میکرد که خودش (ملاهادی) و مردم وحشت داشتند از اسباب عکس. آقا رضای عکاس باشی که حسب الامر به انداختن عکس جناب حاجی ملاهادی مأمور بود، انجام خدمت مرجوعه را نموده به حضور مشرف شد و شیشه عکس جناب معزی الیه را که بسیار ممتاز برداشته بود، از نظر انور مبارک گذرانیده، مورد تحسین و مرحمت شد و به خاک پای همایون معروض داشت که، چون جناب حاجی (ملاهادی سبزواری) تاکنون اسباب وآلات این فن (عکاسی) را ندیده و انعکاس و انطباع هیکل اشیاء را در صفحه خارج مشاهده نمودند، از ملاحظه آن کمال تحیر پیدا کرده، متفکر شدند و، چون بر حقیقت آن فی الجمله بصیر گشتند او را در استدلال علوم مناظر و مرایا، اسبابی نیکو شمردند.»
فیلسوف بزرگ که پیش از شرفیاب شدن آقا رضا عکاس باشی به خانه اش ازعکاسی چیزی نشنیده و ندیده بود، پرسید: ماهیت عکس چیست؟ توضیح دادند که سایهای است از شخص یا چیزی که بر روی کاغذی میافتد و باقی میماند. (اشاره به شیوه «داگرئوتیپ» که آن زمان در فن عکاسی مرسوم بود) حکیم سبزواری منکر هر گونه امکان پذیری عکس برداری شد و گفت آنچه شما میگویید منطقا «و عقلا» محال است، زیرا ما آنچه که در فلسفه خواندیم و میدانیم وجود ظِلّ (سایه) قائم به وجود ذی ظِلّ (صاحب سایه) است. پس از اصرار حاضران حکیم روبهروی دوربین عکاس باشی نشست. پس از ظاهر شدن عکسش نظرش نیز درباره عکاسی تغییر کرد. آنچه در تنها عکس ثبت شده از ملاهادی سبزواری، در خور اعتناست، شیوه زندگی ساده و به دور از تجمل در خانهای محقرانه است و آقا رضا عکاس باشی تنها راوی تصویری شیوه زیسته یکی از بزرگترین فیلسوفان دوره قاجار شده است.
حکیم الممالک هم این ویژگیها را در سفرنامه خراسان روایت کرده و شرح روایت او از دیدار ناصرالدین شاه با ملاهادی سبزواری که سه شنبه روزی در اول روز ماه صفر اتفاق افتاده، خواندنی است: «اعلی حضرت اقدس همایونی به خانه جناب حاج ملاهادی تشریف فرما گشته حالت درویشی و اثاث البیت مختصر و خانه محقر جناب حاجی که تمام دنیای آن منحصر به اطاقی از خشت و گل بود در خاطر مشکل پسند مبارک بسیار پسندیده آمد و برای جناب ایشان که الحق اصل معرفت را بر و شاخ حکمت را ثمرند مقبول خاطر مرحمت اثر آمده مورد احسان و تشویق شدند. اخلاق دلجو و تحقیقات نیکوی جناب حاجی مایه آن شد که حضرت شاهنشاهی علاوه از رسم معموله در خانه ایشان توقف فرموده، در هنگام برخاستن اظهار تأسف از مفارقت کردند.»