سفر دراز شام
نویسنده:
رضا رهگذر
امتیاز دهید
تصویرگر: رامین مشرفی
داستان کودکی پیامبر (ص)
واپسین ستارگان شبانگاهی شناور در آسمان شیری صبح، یک یک رنگ می باختند. خانه های مکه و هم کعبه از پس پرده هر دم نازک شونده تاریکی، رفته رفته سیمایی آشکارتر به خویش می گرفتند. نرمه نسیمی با رگه ای از خنکی، از جانب شمال می وزید و ته مانده های خواب را از دیدگان سحرخیزان می زدود. در دوردست خروسی میخواند و صدایش سکوت نشسته بر شهر را می شکست. محمد، شتابناک می رفت و به اندیشه های ژرف غرقه بود. پگاه، به گاهِ برخاستن از خواب، عمویش را در بستر کنار خویش نیافته بود...
بیشتر
داستان کودکی پیامبر (ص)
واپسین ستارگان شبانگاهی شناور در آسمان شیری صبح، یک یک رنگ می باختند. خانه های مکه و هم کعبه از پس پرده هر دم نازک شونده تاریکی، رفته رفته سیمایی آشکارتر به خویش می گرفتند. نرمه نسیمی با رگه ای از خنکی، از جانب شمال می وزید و ته مانده های خواب را از دیدگان سحرخیزان می زدود. در دوردست خروسی میخواند و صدایش سکوت نشسته بر شهر را می شکست. محمد، شتابناک می رفت و به اندیشه های ژرف غرقه بود. پگاه، به گاهِ برخاستن از خواب، عمویش را در بستر کنار خویش نیافته بود...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سفر دراز شام