بخت و اقبال نایجل

کتاب بزرگ بخت و اقبال نایجل که یکی از رمان های مشهور مجموعه ' ویورلی ' نوشته سر والتر اسکات نویسنده بزرگ اسکاتلندی / انگلیسی میباشد در سال 1822 درست دویست سال قبل بچاپ رسید. وقایع این کتاب بزرگ بین سالهای 1623 تا 1624 میلادی در لندن اتفاق افتاده و روی رفتار و کردار جیمز ششم پادشاه اسکاتلند که بعد از الحاق سه مملکت انگلستان ، اسکاتلند و ویلز بنام جیمز اول در لندن بتخت پادشاهی نشست ، متمرکز شده است.
شالوده اصلی این داستان بر پایه وقایع واقعی که در این زمان رخ داده بود استوار گشته و سر والتر اسکات با قلم جادوئی خود نا ملایماتی را که برای یک جوان اشرافزاده بنام نایجل اولیفانت لرد گلنوارلاک که در گذشته هرگز از مسقط الراس خود پا بیرون نگذاشته و با دسیسه ها و توطئه های شهر بزرگی مانند لندن آشنائی نداشته و براحتی فریب میخورد به تصویر کشانده شده است.
اطراف جیمز اول پادشاه بریتانیا را کسانی پر کرده بودند که جز بمنافع خود به چیز دیگری توجه نداشته و برای بالابردن خود در رده درباریان از هیچ کوششی برای زیر پا گذاشتن دیگران فرو گذار نمیکردند . در صدر درباریان بعد از شاهزاده چارلز ولیعهد ، اشرافزاده جوان دوک باکینگام قرار داشت که خوانندگانی که با آثار الکساندر دوما آشنائی دارند او را از کتاب سه تفنگدار بخاطر میآورند. این دوک بواقع پس از پادشاه همه کاره بریتانیا بوده که در همه کارهای مملکت داری دخالت کرده و بدون اجازه او هیچ اقدام مهمی در بریتانیا انجام نمیگرفت. قدرت دوک باکینگام بعد از مرگ جیمز نه تنها کم نشد که بلکه چون پادشاه جدید چارلز نزدیکترین دوست او از زمان کودکی بود زمام اداره امور انگلستان را تقریبا بطور کامل در دست گرفته بود. این اشرافزاده پرقدرت توسط جوانی بنام ' فلتون ' که در ارتش انگلستان با درجه ستوانی خدمت میکرد ، در بیست و سوم ماه اوت 1628 در پورتسموث کشته شد.
پدر لرد گلنوارلاک جوان در گذشته برای کمک به پادشاه جیمز تمام املاک خود را بگرو گذاشته و بعد از مرگش ظاهرا طلبکاران ولی در واقع دوک باکینگام و چارلز ولیعهد به این املاک چشم دوخته و رمایل پیدا کرده بودند که آنرا از دست لرد گلنوارلاک جوان در بیاورند. لرد جوان عازم لندن شده که از پادشاه پولی را که از پدر او قرض کرده بود مطالبه کند که صدای طلبکاران خود را خاموش نماید.
لرد جوان که آشنا به دسیسه های شهر بزرگ نبود در دام درباریان دوست نما گرفتار شده و به راه های نامطلوب مانند قمار کشانده میشود. کار بجائی میرسد که لرد جوان سر از زندان در آورده و در حالیکه دشمنان او ازاین بابت خوشحال هستند چند نفری هم که از سجایای اخلاقی او خبر داشتند برای آزادی او اقدام میکنند. در میان این اشخاص دختری جوان که لرد نایجل را یکی دو بار بیشتر ندیده بود و دل در گرو عشق او داشت بشخصه وارد میدان شده که لرد جوان را نجات دهد.
این کتاب بزرگ و مفصلی است که بیشتر وقایع آن از طریق گفتگوی شخصیت های داستان پیش میرود و خواننده را بدنبال خود میکشد. این روش نگاشتن رمان های بزرگ تاثیر عمیقی در ادبیات اروپا داشته و اکثر نویسندگان بعد از اسکات از این روش استفاده کردند.