رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

آب، گندم و خون

آب، گندم و خون
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 2 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 2 رای
از متن کتاب:
کیسه را قمرتاج آورد و داد به دست عبدلی که خیره شده بود به اسب بی سوار. اسب در گوشه ای از طویله یله داده بود. میشد دنده هایش را از زور لاغری شمرد. استخوانهای پشتش مثل دو گوی بیرون زده بودند. کپلهایش به گردی سر بچه چند ماهه ای تو رفته بود. حالا دیگر میگفتی این اسب کباب شده همان اسب پیش است. این همان اسبی بود که عبدلی نیمه های عمر بهار زین و برگش می کرد و پا بر رکابش می نهاد و دهانه اش را می گرفت و رکاب بر شکمش می کشید و می رفت سرکشی زمینها. در اصل سرکشی محصول که ببیند هر تخم، چند تخم داده است و اینکه ساقه ها خشک شده اند و وقت دروشان رسیده یا نه؟...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1400/08/08

کتاب‌های مرتبط

کلیدواژه و معماهای دیگر
کلیدواژه و معماهای دیگر
4.5 امتیاز
از 14 رای
روز سیاه کارگر
روز سیاه کارگر
4.2 امتیاز
از 6 رای
فشگلدره قزوین
فشگلدره قزوین
3.3 امتیاز
از 3 رای
ایلخچی
ایلخچی
4.6 امتیاز
از 71 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی آب، گندم و خون

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
آب، گندم و خون
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک