#مطلب_روز نهم آبان ۱۳۰۴، هشدارهای ناشنیده: سخنرانی تاریخی دکتر مصدق در مخالفت با استبداد رضا خانی و پادشاهی او
برای طرح و تصویب ماده واحده تغییر سلطنت در مجلس، زمینه لازم از هر جهت فراهم شده بود. تروریستهای دولتی اطراف بهارستان را محاصره کرده بودند؛ ماموران پلیس نیز مجلس را زیر نظر داشتند. با ترور واعظ قزوینی در پایان جلسه روز ۷ آبان در جلو ساختمان مجلس (اشتباها به جای ملک الشعرای بهار که در جلسه آن روز با تجدیدنظر در قانون اساسی مخالفت کرده بود)، نمایندگان مجلس سخت مرعوب شده بودند. عدهای از نمایندگان طرفدار سردارسپه، حضور و غیاب نمایندگان را در جلسه رسمی نظارت میکردند.
دکتر مصدق درباره وضعیت مجلس در جلسه نهم آبان ۱۳۰۴ می گوید«از تماشاچیانی که معمولا در روزهای جلسه دیده میشدند به هیچ وجه خبری نبود. اشخاص دیگری آمده بودند که بیشتر آنها نظامی و پلیس و به لباس سیویل(معمولی) ملبس بودند.»
دکتر مصدق در جلسه نهم آبان ۱۳۰۴ مجلس شورای ملی در جو وحشت و ترور به پا خاست و نطقی تاریخی کرد:
«...خوب، آقای رئیس الوزرا سلطان میشوند و مقام سلطنت را اشغال میکنند. آیا امروز، در قرن بیستم، هیچ کس میتواند بگوید یک مملکتی مشروطه است پادشاهش هم مسئول است؟ ما باید سیر قهقرایی بکنیم و بگوییم پادشاه، رئیس الوزرا و حاکم همه چیز است. این ارتجاع و استبداد صرف است!
پادشاه فقط و فقط میتواند به واسطه رای اعتماد مجلس یک رئیس الوزرایی بگمارد. خب اگر ما قائل بشویم که آقای رئیس الوزرا پادشاه بشوند، آن وقت در کارهای مملکت دخالت کنند و همین آثاری که امروز از ایشان ترشح میکند در زمان سلطنت هم ترشح خواهد کرد. شاه هستند، رئیس الوزرا هستند، فرمانده کل قوا هستند. بنده اگر سرم را ببرند تکهتکهام بکنند و آقا سید یعقوب هزاران فحش به من بدهد زیر بار حرف زور نمیروم. بعد از بیست سال خونریزی! آقا سید یعقوب شما مشروطهطلب بودید، شما آزادی خواه بودید. حال عقیده شما این است که یک کسی در مملکت باشد که هم شاه باشد، هم رئیس الوزرا، هم حاکم !
اگر اینطور باشد ارتجاع صرف است، استبداد صرف است پس چرا خون شهدای آزادی را بیخود ریختید؟ چرا مردم را به کشتن دادید؟ میخواستید از روز اول بگویید که ما دروغ گفتیم، مشروطه نمی خواستیم، یک ملتی است جاهل و با چماق باید آدم شود.»
مصدق و سالهای مبارزه- سرهنگ غلام رضا نجاتی، جلد نخست، ص ۱۱،۱۷ و ۱۸
کتاب تقریرات مصدق در زندان- جلیل بزرگمهر، ایرج افشار- ص۱۰۹
نکته جالب این که تیمورتاش ، علی اکبر داور ، نصرت فیروز و چند نفر دیگر که به تغییر سلطنت رای دادند بعدا به لقا الله پیوستند البته اصل خدا است رضا خان وسیله بود.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی هفته نامه تهران مصور - شماره ۵۳۲ - ۱ آبان ۱۳۳۲
برای طرح و تصویب ماده واحده تغییر سلطنت در مجلس، زمینه لازم از هر جهت فراهم شده بود. تروریستهای دولتی اطراف بهارستان را محاصره کرده بودند؛ ماموران پلیس نیز مجلس را زیر نظر داشتند. با ترور واعظ قزوینی در پایان جلسه روز ۷ آبان در جلو ساختمان مجلس (اشتباها به جای ملک الشعرای بهار که در جلسه آن روز با تجدیدنظر در قانون اساسی مخالفت کرده بود)، نمایندگان مجلس سخت مرعوب شده بودند. عدهای از نمایندگان طرفدار سردارسپه، حضور و غیاب نمایندگان را در جلسه رسمی نظارت میکردند.
دکتر مصدق درباره وضعیت مجلس در جلسه نهم آبان ۱۳۰۴ می گوید«از تماشاچیانی که معمولا در روزهای جلسه دیده میشدند به هیچ وجه خبری نبود. اشخاص دیگری آمده بودند که بیشتر آنها نظامی و پلیس و به لباس سیویل(معمولی) ملبس بودند.»
دکتر مصدق در جلسه نهم آبان ۱۳۰۴ مجلس شورای ملی در جو وحشت و ترور به پا خاست و نطقی تاریخی کرد:
«...خوب، آقای رئیس الوزرا سلطان میشوند و مقام سلطنت را اشغال میکنند. آیا امروز، در قرن بیستم، هیچ کس میتواند بگوید یک مملکتی مشروطه است پادشاهش هم مسئول است؟ ما باید سیر قهقرایی بکنیم و بگوییم پادشاه، رئیس الوزرا و حاکم همه چیز است. این ارتجاع و استبداد صرف است!
پادشاه فقط و فقط میتواند به واسطه رای اعتماد مجلس یک رئیس الوزرایی بگمارد. خب اگر ما قائل بشویم که آقای رئیس الوزرا پادشاه بشوند، آن وقت در کارهای مملکت دخالت کنند و همین آثاری که امروز از ایشان ترشح میکند در زمان سلطنت هم ترشح خواهد کرد. شاه هستند، رئیس الوزرا هستند، فرمانده کل قوا هستند. بنده اگر سرم را ببرند تکهتکهام بکنند و آقا سید یعقوب هزاران فحش به من بدهد زیر بار حرف زور نمیروم. بعد از بیست سال خونریزی! آقا سید یعقوب شما مشروطهطلب بودید، شما آزادی خواه بودید. حال عقیده شما این است که یک کسی در مملکت باشد که هم شاه باشد، هم رئیس الوزرا، هم حاکم !
اگر اینطور باشد ارتجاع صرف است، استبداد صرف است پس چرا خون شهدای آزادی را بیخود ریختید؟ چرا مردم را به کشتن دادید؟ میخواستید از روز اول بگویید که ما دروغ گفتیم، مشروطه نمی خواستیم، یک ملتی است جاهل و با چماق باید آدم شود.»
مصدق و سالهای مبارزه- سرهنگ غلام رضا نجاتی، جلد نخست، ص ۱۱،۱۷ و ۱۸
کتاب تقریرات مصدق در زندان- جلیل بزرگمهر، ایرج افشار- ص۱۰۹
نکته جالب این که تیمورتاش ، علی اکبر داور ، نصرت فیروز و چند نفر دیگر که به تغییر سلطنت رای دادند بعدا به لقا الله پیوستند البته اصل خدا است رضا خان وسیله بود.