اتهام
نویسنده:
مصطفی رحیمی
امتیاز دهید
چاپ اول این کتاب در سال ۱۳۴۹، توسط ساواک، سانسور به مقوا تبدیل شده است.
آغاز داستان:
اتاق تاریک است . پنجره ندارد همین که در ورودی را می بندم احساس می کنم درون مکعبی به ضلع تقریبا چهار متر زندانی ام. روی میز دو چراغ است که یکی کاغذها را روشن می کند و دیگری قیافه کسی را که روبرویم نشسته است. مقابل میز یک صندلی اضافه گذاشته اند و یک مبل. همه تیره. اولین بار که وارد این اتاق شدم، نزدیک بود دق کنم. اما بعد رفته رفته تا حدی عادت کردم. ولی نه، هنوز هم اتاق و آنچه در آنست برایم زننده و دلگیر است. هیچگاه من به این اتاق عادت نخواهم کرد. مثل اینکه تیرگی اتاق به کاغذها هم سرایت کرده است. خنده دار است. به نظرم رسید که بگویم، پنجره ای برای این اتاق درست کنند ولی زود متوجه شدم که در اینجا گوش کسی به حرف من بدهکار نیست. وانگهی اتاق از فضای آزاد فاصله زیادی دارد و برای آنکه اتاقهای روشنی بسازند، باید همه بنا را درهم بکوبند. راستی چرا این بنا را اینطور ساخته اند؟...
بیشتر
آغاز داستان:
اتاق تاریک است . پنجره ندارد همین که در ورودی را می بندم احساس می کنم درون مکعبی به ضلع تقریبا چهار متر زندانی ام. روی میز دو چراغ است که یکی کاغذها را روشن می کند و دیگری قیافه کسی را که روبرویم نشسته است. مقابل میز یک صندلی اضافه گذاشته اند و یک مبل. همه تیره. اولین بار که وارد این اتاق شدم، نزدیک بود دق کنم. اما بعد رفته رفته تا حدی عادت کردم. ولی نه، هنوز هم اتاق و آنچه در آنست برایم زننده و دلگیر است. هیچگاه من به این اتاق عادت نخواهم کرد. مثل اینکه تیرگی اتاق به کاغذها هم سرایت کرده است. خنده دار است. به نظرم رسید که بگویم، پنجره ای برای این اتاق درست کنند ولی زود متوجه شدم که در اینجا گوش کسی به حرف من بدهکار نیست. وانگهی اتاق از فضای آزاد فاصله زیادی دارد و برای آنکه اتاقهای روشنی بسازند، باید همه بنا را درهم بکوبند. راستی چرا این بنا را اینطور ساخته اند؟...
آپلود شده توسط:
saharnak
1400/06/31
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اتهام