بررسی منشا وزن شعر فارسی
نویسنده:
تقی وحیدیان کامیار
امتیاز دهید
به عقیده بسیاری از علما و محققان که منشاء وزن شعر فارسی را از عروض عرب میدانند نگارننده با دلایلی مستند این موضوع را رد میکند و در این راه اسناد و مدارک زیادی را که طی سالها مطالعه در منابع فارسی و عربی بر آن تسلط پیدا کرده، ارائه میکند. کتاب توسط موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی در سال ۱۳۷۳ به چاپ دوم رسیده است.
بیشتر
آپلود شده توسط:
saharnak
1400/06/06
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بررسی منشا وزن شعر فارسی
"چامه: شعر بود [فردوسی گوید: یکی چامهگوی و دگر چنگزن/یکی پای کوبد شکن بر شکن]" (لغت فرس، نوشتۀ اسدی توسی، ویرایش عباس اقبالآشتیانی، رویۀ 445)
"چگامه: قصیدۀ شعر باشد، بوالمثل گفت: چو گردد آگه خواجه ز حال نامۀ من/بشهریار رساند سبک چگامۀ من. شعر: بدین حال افزون بود کرد نامه/که معنیش در بود لفظش چگامه" (همان، رویۀ 495) در برهان قاطع که از پرترین واژهنامههای فارسیاست، همچنین آمده:
"چامه – بر وزن نامه، بمعنی شعر باشد عموماً – و غزل را گویند خصوصاً، و آن مطلعی است با ابیات متوازنۀ متشارکه در قافیه و ردیف کمتر از هفده بیت – و بمعنی سخن هم آمده است چه چامهدان، سخندان را گویند." (برهان قاطع، نویسنده محمدحسین بن خلف تبریزی، ویرایشگر دکتر محمد معین، پوشینۀ 2، رویۀ 615)
"چکامه – بفتح اول و میم بر وزن عمامه، قصیده را گویند و آن مطلعی است با ابیات متوازنۀ متشارکه در قافیه و ردیف زیاده برهفده بیت، مبتنی بر هفت شرط چنانکه نزد اهل این صنعت مبین است." (همان، رویۀ 650)
پس بدان سان که دیده شد، زبان فارسی برابر واژۀ قصیده را نیز سوای غزل دارد. بدان سان که بسیاری میدانند، دگرسانی چامه/غزل با چکامه/قصیده از دید فرم، تنها در شمارۀ بیشتر بیتها در چکامهست. این برهان همچون آنست بگوییم پیش از چیرگی تازیان بر ایرانزمین، ایرانیان عقاب نداشتهاند؛ زیرا واژه تازیست؛ پس این پرنده نیز رهاورد تازیان به ایرانزمین میباشد. با اینکه در فارسی برای این پرنده، برابرهای «اَلوه» و «دال» میباشد؛ هرچند کاربرد این دو واژه در گذشتهها کم دیده شده و امروزه هم فراموشیدهست؛ مگر «دال» در بخش دوم نوواژۀ شیردال که برابری برای گریفین است. ازین گذشته، اگر هم در فارسی برابری برای واژۀ عقاب نداشت، دوباره این سخن از دید دانش زیستگیتاشناسی نادرست و گونهای سوفسطای "چهارحدی" میبود. دو دیگر اینکه برخی نبود قالب چامه در اندک دستنوشتههای برجا مانده در زبان فارسی میانه یا همان پهلوی را دال بر نبود چامه در نزد ایرانیان میدانند و بدین شیوه دچار سوفسطای "توسل به نادانی" میشوند. با این همه، ما در نوشتههای پهلوی قالب چامه را میداریم:
17.
dārēm handarz-ē az dānāgān
دارم اندرزی از دانایان
az guft ī pēšēnīgān,
از گفت پیشینیان
ō ašmā bē wizārēm
به شما بگزارم
pad rāstīh andar gēhān;
به راستی اندر گیهان
agar padīrēd
اگر پذیرید
bawēd sūd ī dō gēhān.
بود سود دو گیهان.
18.
pad gētīg wistāx ma bēd,
به گیتی گستاخ مباشید،
was ārzug andar gēhān,
بس آرزو اندر گیهان
čē gētīg pad kas bē nē hišt hēnd
چه گیتی به هیچکس بنهشتند
nē kōšk ud xān ud mān
نه کوشک و خانمان
ud šādīhā pad dil
شادمان به دل
čē xandēd ud čē wāzēd gētīgān.
چه خندید چه گویید جهانیان.
19.
čand mardōmān dīd hēm
چند مردمان دیدم
was andar gēhān,
بس اندر گیهان
čand xwadāyān, sepāhbedān
چند خدایان، سپاهبدان
dīd hēm meh sālār abar mardōmān;
دیدم مهسالار بر مردمان
ud ōyšān meh wēš mēnidār,
ایشان مِه، بیشاندیش
bē raft hēnd andar gēhān,
برفتند اندر گیهان.
kū amā meh-tar hēm andar gēhān
که ما مهتریم اندر جهان
ōyšān abē-rāh šud hēnd ud
ایشان بیراه شدند.
abāg dard be raft hēnd asāmān.
و با درد برفتند بی سامان.
20.
har kē čiyōn ēn dīd,
هرکه چنین دید
čē rāy ka wastār andar gēhān,
چرا مردد است به گیهان
ka nē dārēd gētīg pad spinǰ,
که ندارد گیتی را به سپنج
ud tan pad āsān,
و تن به آسان
این بخشی پایانی از «اندرز دانایان به مزدیسنان» بود. برای دیدن نویسهگردانی متن پهلوی به الفبای لاتین به رویۀ 265 کتاب «متون پهلوی، گردآوری جاماسب جی دستور و منوچهر جی جاماسب آسانا، پژوهش سعید عریان» بنگرید و برای دیدن برگردان به «همان، رویۀ 96». پینوشت میشود که بنده هیچ گونه دستی در بافتار متن نبردهام و تنها آن را بند بند کردم و فارسی را زیر پهلوی نوشتم. کالب این سرودۀ آهنگین همان است که غزل و قصیده دارند و حرف رویاش نیز بدان سان که آشکارست، «-ان» میباشد. از آن گذشته، کسانی که از ایرانیان برای بودن چنین قالبی در تاریخ زبان فارسی گواه میخواهند، از خود زبان تازی گواهی نمیدهند. کهنترین نوشتۀ ادبی بدست از زبان عربی کلاسیک – که زبانشناسی هم بر آن گواهی میدهد - قرآنست که نه وزن کمی دارد نه قالب غزلی. همچنین تا کنون از عربستان هیچ دفتری از آن همه سراینده که از تازیان نام برده شدهاند، یافته نشدهست و سرودههایی را هم که از تازیان پیشااسلامی گفتاورد کردهاند، همگی نزدیک به دو سده پس از اسلام، در دستگاه خلافت عباسی بودهست. همینها مایۀ آن شد که کسانی مانند دیوید سموئل مارگلیوث، خاورشناس نامدار انگلستانی و طه حسین، سخندان ملیگرای مصری "شعر جاهلی" را ساختگی بدانند. پایان سخن، اکنون عربگرایان که شماری از آنان هم افسوسمندانه اندیشمندان برجستهاند، دیدگاههاشان دربارۀ خاستگاه سرایندگی پارسی، دستخوش پارادایمهای سنتی-اسلامی در ادبشناسی شدهست و از بررسی ادبی سرایندگی به بررسی تاریخیاش چرخیدهست؛ آن هم بر پایۀ تاریخی شفاهی و افسانهوار!