قصه های شهر خوشبختی
نویسنده:
کاظم اسلامیه
امتیاز دهید
داستانهایی که در این مجموعه می خوانیم:
نظرقربانی / چلچراغ / غلومی / پرده توری / شهر ما و پاییز / pollution
از داستان نظرقربانی:
منیجه خانم تبدیل شده بود به یک تکه گوشت. افتاده بود گوشه اتاق. چفت و بست دست و پاهایش شل شده بود. نه می توانست تکان بخورد نه حرف بزند و نه بنشیند. گاهگاه که قوم و خویشهایش دورش جمع می شدند، به احوال پرسی، سر به سرش می گذاشتند، ازش پرس و جو می کردند: "حالت چطوره؟ آب میخوای؟ جاییت درد می کنه؟ منو میشناسی؟ چته؟"
وقتی که سوالها تو در تو میشد و چند نفری سرشان را نزدیکش می بردند و فریاد می زدند: "منیجه خانم... منیجه... با توام..." تمام قوایش را جمع می کرد. دستش را کمی از روی زانو بلند می کرد، که بالا نیامده تلپی می افتاد سرجایش...
بیشتر
نظرقربانی / چلچراغ / غلومی / پرده توری / شهر ما و پاییز / pollution
از داستان نظرقربانی:
منیجه خانم تبدیل شده بود به یک تکه گوشت. افتاده بود گوشه اتاق. چفت و بست دست و پاهایش شل شده بود. نه می توانست تکان بخورد نه حرف بزند و نه بنشیند. گاهگاه که قوم و خویشهایش دورش جمع می شدند، به احوال پرسی، سر به سرش می گذاشتند، ازش پرس و جو می کردند: "حالت چطوره؟ آب میخوای؟ جاییت درد می کنه؟ منو میشناسی؟ چته؟"
وقتی که سوالها تو در تو میشد و چند نفری سرشان را نزدیکش می بردند و فریاد می زدند: "منیجه خانم... منیجه... با توام..." تمام قوایش را جمع می کرد. دستش را کمی از روی زانو بلند می کرد، که بالا نیامده تلپی می افتاد سرجایش...
آپلود شده توسط:
dpalasht
1400/01/16
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قصه های شهر خوشبختی