رسته‌ها
ببوس و بکش
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 17 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 17 رای
✔️ داستان با این جملات آغاز می شود:
تمام وجود هایده در چنگال اضطرابی بزرگ فشرده میشد. قلبش به شدت می تپید. زانوهایش یارای نگهداری اندام او را نداشتند. در سرش همهمه ای پیچیده بود. از عصر که اولین تکان و حرکت جنین را زیر شکمش احساس کرد، لحظه ای نتوانست آرام بگیرد. همانطور که به طرف آپارتمان امیر میرفت، به نظرش می رسید که هزاران اشباح با قیافه های عجیب و شگفت انگیز خود، او را تعقیب می کنند و شکلک درمی آورند. قهقهه می زنند و او را با انگشت به یکدیگر نشان می دهند. خیال می کرد تمام مردم از حادثه ای که چند ماه پیش برای او روی داده است، خبر دارند. رنگش پریده بود، اعصابش به شدت متشنج بود و افکار ناراحت کننده ای به مغزش هجوم آورده بود و آزارش میداد. کلید در آپارتمان امیر را میان انگشتهایش می فشرد. این کلید کوچک مثل آتش دست او را می سوزاند. به داخل کوچه پیچید. حالا تاریکی اول شب، کوچه را در کام خود کشیده بود. به نظرش رسید سایه ای به سرعت درون تاریکی ناپدید شد. چند لحظه صبر کرد؛ اطرافش را نگریست و باز با عجله بیشتری به راه افتاد...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
235
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
saharnak
saharnak
1399/06/23

کتاب‌های مرتبط

کلاغ ها
کلاغ ها
4 امتیاز
از 2 رای
حقیقت به نخی بند بود
حقیقت به نخی بند بود
4.3 امتیاز
از 17 رای
In the Heat of the Night
In the Heat of the Night
5 امتیاز
از 1 رای
Roses Are Red
Roses Are Red
0 امتیاز
از 0 رای
ششلول بندها را بکشید
ششلول بندها را بکشید
4.4 امتیاز
از 51 رای
کابوس
کابوس
4.4 امتیاز
از 26 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی ببوس و بکش

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
ببوس و بکش
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک