خودرنگ: مجموعه شعر
نویسنده:
بهمن فرسی
امتیاز دهید
عناوین اشعار عبارتند از:
سِفر شعر / خطبه ولادت / انسان / سایه / کتاب / درختان من / این اوست، او این است / معادله / مرد آینه / موضع موضوع وضع / انار / سلوک / سلام / شعر رسول / سوگنامه / وصیت / یادنامه / گماناباد
شعر رسول:
رسول ما، دو سال و اندش که بود
صبحی از صبحها
در مرز گرگومیش
از کنار حوض، وسط حیات، از روی قصریش
با صدایِ زور به آن نشسته
و زبانِ طفلانۀ شکسته بسته
مادرش را که در بستر
با خواب شیرین سحر، نرد عشق میزد، صدا زد:
«ما ما ا ا ا ا ن ن ن ن ن
اَبلای دیشبی تِ از اون بالا
بالون لیختن اون همه
تُجا لفتهن حالا؟»
و چون دیوارِ خوابِ مادر، خوابتر از آن بود که پاسخی پس بتاباند
این که بود رسولک، خودش به تنهایی
شعرش را سرود:
«ما ما نی ما ما نا ا ا ا ....
میدونی اَبلا
لفتهن تُجا؟
لفتهن دلیا...
تِ دلاشون پُل تُنن از آب
بَل گَلدن دوباله تو هوا
بالون بلیزن تو سَلِ ما
تا بُلن شیم از خواب.»
روایت رسول از باران، به حافظۀ من پرچ شد
تا امروز چراغِ یادش را روغن کنم
شعرش را روشن کنم
امّا طفلک رسولک
«کنکور» ها که دست رد به سینهاش گذاشتند
رفت سراغ پیشۀ پدر، سگدست و کمکفنر...
و چشمۀ شعرش
که خودش از آن خبر نداشت، هرگز نجوشید.
این پستان ذوق را هم
بیطارِ کودنِ دهر
ندوشید...
بیشتر
سِفر شعر / خطبه ولادت / انسان / سایه / کتاب / درختان من / این اوست، او این است / معادله / مرد آینه / موضع موضوع وضع / انار / سلوک / سلام / شعر رسول / سوگنامه / وصیت / یادنامه / گماناباد
شعر رسول:
رسول ما، دو سال و اندش که بود
صبحی از صبحها
در مرز گرگومیش
از کنار حوض، وسط حیات، از روی قصریش
با صدایِ زور به آن نشسته
و زبانِ طفلانۀ شکسته بسته
مادرش را که در بستر
با خواب شیرین سحر، نرد عشق میزد، صدا زد:
«ما ما ا ا ا ا ن ن ن ن ن
اَبلای دیشبی تِ از اون بالا
بالون لیختن اون همه
تُجا لفتهن حالا؟»
و چون دیوارِ خوابِ مادر، خوابتر از آن بود که پاسخی پس بتاباند
این که بود رسولک، خودش به تنهایی
شعرش را سرود:
«ما ما نی ما ما نا ا ا ا ....
میدونی اَبلا
لفتهن تُجا؟
لفتهن دلیا...
تِ دلاشون پُل تُنن از آب
بَل گَلدن دوباله تو هوا
بالون بلیزن تو سَلِ ما
تا بُلن شیم از خواب.»
روایت رسول از باران، به حافظۀ من پرچ شد
تا امروز چراغِ یادش را روغن کنم
شعرش را روشن کنم
امّا طفلک رسولک
«کنکور» ها که دست رد به سینهاش گذاشتند
رفت سراغ پیشۀ پدر، سگدست و کمکفنر...
و چشمۀ شعرش
که خودش از آن خبر نداشت، هرگز نجوشید.
این پستان ذوق را هم
بیطارِ کودنِ دهر
ندوشید...
آپلود شده توسط:
hanieh
1399/11/04
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خودرنگ: مجموعه شعر