رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

کامران و حیران

کامران و حیران
امتیاز دهید
5 / 0
با 0 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 0
با 0 رای
کامران پسر زیبارو و خوشگذران جهانگیر خان، صبح که از خواب بیدار شد، احساس کرد که دیگر کار تازه ای برای انجام دادن ندارد. دختر زیبایی که چند روز بود چشمش را گرفته بود، آنقدر برایش عادی و معمولی شده بود، که حاضر نبود وقتش را برای او تلف کند. آیا باید مثل همیشه به دنبال دختر دیگری می رفت؟ آیا یک ماشین آخرین سیستم جدید بهتر بود یا سفر به جزایر قناری؟
بالشتی زیر پایش گذاشت و دستهایش را زیر سرش، و به آفتاب زیبایی که از پنجره می تابید، خیره شد. در پس آن پرده های حریر که با وزش باد می رقصیدند، دیدن آفتاب صبحگاهی هم زیبا بود.
ناگهان تلفن زنگ زد و کامران گوشی کنار تحت را برداشت و صدایی آرام و عمیق گفت:
"سلام کامران خان. صبح بهاریتان بخیر."
این صدای حیران بود. حیران پسری بود که کامران در دانشگاه با او آشنا شده بود...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
مارکوپولو
مارکوپولو
1399/02/15

کتاب‌های مرتبط

دوقلوهای ناتنی
دوقلوهای ناتنی
4.7 امتیاز
از 6 رای
گربه سفید
گربه سفید
5 امتیاز
از 4 رای
چوپان دروغگو
چوپان دروغگو
4.5 امتیاز
از 31 رای
سرزمین دور
سرزمین دور
4.4 امتیاز
از 37 رای
A Christmas Carol
A Christmas Carol
0 امتیاز
از 0 رای
بیخانمان
بیخانمان
4.4 امتیاز
از 55 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی کامران و حیران

تعداد دیدگاه‌ها:
1
کامران و حیران
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک